آرشیو چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹، شماره ۳۸۶۷
ادبیات
۷

مروری بر «اکران مدرنیسم»: روح زمانه در سینمای هنری مدرن

شرق: سینمای هنری مدرن در دهه شصت میلادی به واسطه حضور فیلم سازانی که چهره های شاخص فرهنگ غرب به شمار می رفتند، به جایگاهی دست یافت که به اعتقاد آندارش بالینت کواچ، می توان آن را نماد «روح زمانه» دانست؛ روح زمانه ای تازه برای نسل جدیدی که می خواست اعتراض و مخالفتش را با فرهنگ بورژوایی آشکار کند. کواچ می گوید افراد این نسل که با آگاهی از وجود میراثی سینمایی بالیده بودند، اصلاحات فرهنگی و آموزشی سال 1968 را با آغوش باز پذیرفتند. افراد این نسل در دهه های سی و چهل، توامان، با تولد صدا در سینما به دنیا آمده بودند و سینمای صامت را نه به مثابه فرمی منسوخ از سرگرمی های جمعی، بلکه به مثابه میراث هنری و فرهنگی خودشان گرامی می داشتند. در آن دهه سیاست هم با سینما درآمیخته شد. سال 1968 حاصل فرایند فرهنگی -تاریخی آغاز شده در درون عصر سینمای مدرن بود. بسیاری از منتقدان و فیلم سازان اوج هنر سینما و همچنین حاصل غایی بالندگی سینما و حتی نوع ژانر سرمشق وار یا مهم ترین ژانر فرهنگ مدرن را در سینمای مدرن می دیدند.

آندراش بالینت کواچ، در پژوهش مفصل خود درباره سینمای هنری اروپا در دهه های 1950 تا 1980 به بررسی دقیق سینمای مدرن و فرم های مختلف آن پرداخته است. کتاب او «اکران مدرنیسم» نام دارد که با ترجمه وحید روزبهانی در نشر بان منتشر شده است.

نویسنده هدف اصلی اش را در این کتاب بسط انگاشتی از سینمای مدرن در چارچوب تاریخ سبک شناختی دانسته است. او این امر را شامل درک و شناختی از سینمای مدرن می داند که به طرزی تاریخی معین شده و در زمان هنری تاریخی جای گرفته و به میانجی شمار محدودی از ویژگی های زیبا شناختی/سبک شناختی تعریف شده است. با این حال، او نخواسته است که حاصل پژوهشش اثری کاملا فرمالیستی از آب دربیاید. او خواسته سینمای مدرن و فرم های متعدد آن را در بافتارهای تاریخی و فلسفی اش بررسی کند. به اعتقاد او، این بافتارهای تاریخی و فلسفی در بسط فرم های خاص مدرنیسم نقشی بنیادین ایفا می کنند.

او در فصل های اول و دوم کتاب بحث های به هم مرتبط بسیاری را مطرح کرده است. او درباره این موضوعات بحث می کند که سینمای مدرن پدیده ای بود تاریخی و ملهم از بافتار تاریخی دو دوره آوانگارد؛ یعنی دهه بیست و دهه شصت؛ و نیز اینکه سینمای مدرن حاصل سازگاری و انطباق سینمای هنری با بافتارها بوده نه حاصل بسط کلی تاریخ فیلم یا دستور زبان سینما. همچنین، به مثابه پیامد این فرایند انطباق، سینمای هنری به شیوه عمل سینمایی نهادینه ای بدل شد که یکی دیگر از پیامدهای این فرایند، آن است که سینمای مدرن، بر اساس وضعیت های تاریخی مختلف و همچنین پس زمینه های فرهنگی گوناگون فیلم سازان مدرنیست، اشکال و فرم های گوناگونی به خود گرفت. او در آغاز کتاب، میان سه اصطلاح مدرن، مدرنیست و آوانگارد تمایز قائل شده و درباره آنها توضیح داده است. او می گوید که کاربرد این اصطلاحات بسیار شایع و در عین حال متغیر است و آنها در توصیف شمار زیادی از پدیده های هنری، ادبی، فلسفی و دیگر پدیده های عقلی و فکری کم وبیش تعریف شده به کار می روند؛ به همین دلیل نویسنده می گوید ضروری است که معنای این سه اصطلاح را در تاریخ سینما متمایز کنیم.

کواچ معتقد است که «اکنون مدرنیسم همان تاریخ سینماست، نه به این سبب که سرآغازش به چند دهه پیش بازمی گردد، بلکه اساسا و پیش از هر چیز به این دلیل که فیلم های هنری امروزی به طرز چشمگیری با فیلم های هنری دهه شصت متفاوت است. همچنین به سبب آنکه این تفاوت چشمگیر و نظام مند در طی بیست وچند سال اخیر وجود داشته، زمان آن رسیده است که پیکره سینمای هنری اروپایی مدرن و ویژگی های زیباشناختی و درون مایه اش از نظر تاریخی بررسی شود». او در اثرش از دهه های شصت و هفتاد تاریخ سینمایی جامعی ارائه نمی کند؛ چرا که معتقد است نمی توان سینمای مدرن را با تمامی آثار تولیدشده در این بازه این همان دانست. درواقع، مدرنیسم در سینما به بخش نسبتا کوچکی از تولیدات سینمای هنری ربط پیدا می کند. او این بحث را مطرح می کند که مدرنیسم متاخر در سینما پدیده زیبا شناختی عامی بود، اما این پدیده صرفا در شماری از فیلم ها و فقط در خلال بازه محدودی از زمان رواج یافت.

کواچ در بخشی از مقدمه کتاب، درباره آنچه در دهه های هفتاد و هشتاد در جریان بود، نوشته: «در خلال دهه های هفتاد و هشتاد، سینه فیل ها و منتقدان و فیلم سازان، به طرزی فزونی گیرنده، زوال سینمای مدرن و از میان رفتن آرمان های مدرنیستی و نیز پدیداری دوباره فرم های کلاسیک یا آکادمیک در سینمای هنری را شاهد بودند. چه رخ داده بود؟ آیا تاریخ سینما به پایان رسیده بود یا صرفا دوره ای از تاریخ سینما و فیلم سپری شده بود؟ شمار زیادی از مردمی که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد زوال یافتن سینمای مدرن و کاهش شمار سینماروها و تعطیل شدن گسترده سالن های سینما در کشورهای اروپای غربی را شاهد بودند احتمالا به این پرسش چنین پاسخ می دادند که سینما در پایان تاریخ خود ایستاده است. لیکن در خلال سال های دهه نود عیان شد که نه تنها سینما به مثابه نهاد همچنان در مواجهه با هجمه سرگرمی های سمعی بصری خانگی زنده و پابرجاست، سینمای هنری، به مثابه مقوله ای متمایز در درون صنعت سینمای اروپایی نیز سخت جان تر و صنعتی شده تر از گذشته شده است». کواچ اتفاقاتی نظیر تاسیس آکادمی فیلم اروپایی، جایزه فلیکس، ایجاد برنامه حمایتی اروپایی «یوروایماژ»، شبکه سینماهای اروپا و نیز رشد تولیدات ملی در فرانسه و آلمان را نشانه هایی از این موضوع می داند که سینمای هنری تا به امروز بالیدن خود را تداوم بخشیده است. او همچنین به این نکته اشاره می کند که سینمای هنری در دو دهه پایانی قرن بیستم در خاور دور و ایران به قدری بالید که شاید بتوان گفت سینمای هنری معاصر در آسیا بدیع تر و جان دارتر از اروپا است. علاوه بر این، باید به این نکته هم توجه کرد که سینمای معاصر هالیوود هم رفته رفته از راهکارهای روایی غامضی بهره گرفت که به میانجی سینمای هنری مدرن اروپایی در دهه شصت بسط یافته بود. بر این اساس او می گوید که سینمای هنری زنده و پابرجاست اما سینمای هنری مدرنیستی، یعنی همان سینمایی که ما از سال های دهه شصت تاکنون با آن آشنا شده ایم، دیگر وجود ندارد.

کواچ در بخشی دیگر از مقدمه اش، به این نکته اشاره کرده که مقوله سینمای هنری اغلب به اصطلاح مولف ربط پیدا می کند و از زمان شکل گرفتن سینمای مدرن اغلب با عنوان سینمای مولف به آن اشاره می شود. بر این اساس او نیز در کتابش اهمیت ویژه ای برای پدیدآورندگی در سینمای مدرن قائل شده است. او درباره سینمای مدرن مولف محور نوشته: «منظور از سینمای مدرن مولف محور آن نیست که چنین فیلم هایی چنین متمایزند که نمی توان آنها را با هم قیاس کرد یا به عبارت دیگر، چنان است که گویی هر فیلم از کارگردانی خاص بینش زیباشناختی تماما خودآیینی را نمایندگی می کند. سینمای هنری مدرن، در تضاد با ژانرها و چارچوب های متعارف، ژانرها و چارچوب های خاص خود را خلق کرد؛ آن ژانرها هم به شکلی برق آسا بسط یافت و اندیشه ها و مذاق های کارگردان-مولف های مدرن را معین کرد. در نظر من سینمای هنری مدرن به مثابه سبک و اسلوب متجانس نیست، بلکه این سینما مجموعه ای از آثار هنری تماما تکین و قیاس ناپذیر است. خواهم کوشید گوناگونی فرم های مدرنیستی، مانند اقلیم های جغرافیایی متفاوت و متمایز، فرهنگ ها، کشورها یا تمایزهای میان خود کارگردان-مولف ها را مشخص کنم؛ هم زمان خواهم کوشید نمای کلی و شرح مختصری از تکوین تاریخی جریان های متفاوت را در اختیار بگذارم. گرچه خاصگی مدرنیسم متاخر همان نخستین جنبش هنری جهانی در سینما بود، اما این جنبش در اروپا آغاز شد و در همان جا نیز بیشترین اثرگذاری را داشت و امکانات بنیادین سینمای مدرن نیز جملگی در آنجا بسط یافت؛ بنابراین تمرکز اصلی این کتاب بر سینمای اروپا خواهد بود. گاه به گاه به فیلم های مهم ساخته شده در دیگر اقلیم ها نیز ارجاع خواهم داد». «اکران مدرنیسم» چهار بخش دارد و کواچ می گوید که این کتاب می توانست کمی کم حجم تر و در عین حال کمی فراگیرتر باشد. به اعتقاد او هریک از بیش از دویست فیلمی که شالوده پیکره سینمای هنری اروپایی مدرن را تشکیل می دهند، سزاوار و شایسته پرداخت جداگانه بودند و اگر فیلم های درجه دو یا درجه سه هنری مدرن نیز به کتاب افزوده می شد، این گستره وسیع تر می شد. با این حال، کواچ کوشیده شمار مثال ها و تحلیل ها را در حدی نگه دارد که خواننده را سردرگم نکند. «امر مدرن چیست؟»، «فرم های مدرنیسم»، «پیدایش و اشاعه مدرنیسم» و «تاریخچه مختصر سینمای مدرن» عناوین چهار فصل این کتاب اند. در پایان کتاب نیز گاه شمار سینمای مدرن آورده شده است.