شوکران نوش
نقد جان
من نمی دارم ز تو درمان طمع / درد بر دردم گر افزایی بس است
تا قیامت ذره ای اندوه تو / مونس جانم به تنهایی بس است
گر توانایی ندارم در رهت / زاد راهم ناتوانایی بس است
گر ز عشقت عافیت می پرسد / معافیت چه کنم که رسوایی بس است
دوش عشقش تاختن آورد و گفت / از توام ای رند هرجایی بس است
در قلندر چند قرایی کنی / نقد جان در باز قرایی بس است
عطار