آرشیو پنجشنبه ۲۷ امرداد ۱۴۰۱، شماره ۵۲۸۱
جامعه
۷
شکاربان

خاطرات سفر و حضر

(266)
دکتر اسماعیل کهرم

المسافرو کالمجنون «مسافرمانند دیوانگان است» یک دکتر روانشناس که مدتی مهمان بنده در انگلیس بود، به خاطر دارم که هنگام بازگشت به ایران، از ظهر تا ساعت 4 بعدازظهر راه می رفت و سیگار می کشید، بدون وقفه! به ایشان گفتم چی شده برادر؟ فرمود: «اضطراب سفر.» همین. ولی توضیحی نداد ظاهرا یک مسافر در معرض انواع احساسات قرار می گیرد که هر کدام او را به سویی می کشانند. هیجان ترک محل زندگی، رفتن به محل جدید، دیدار عزیزان در مقصد. ترک بسیاری از عزیزان در مبدا و بالاخره ترک محیطی که به آن انس دارید و ورود به منطقه ای نامانوس! مجموع این عوامل و نیز مطمئن نبودن از شرایط حاکم بر سر راه در مجموع موجب دیوانگی مسافر می شود و من فکر می کنم که، این نوع دیوانگی از انواع لذتبخش دیوانگی است. مقصود آن است که به خصوص در ابتدای روز حرکت یعنی روزی که چرخ ها (به قول خلبان ها بچرخد، مرحوم پدر این اصطلاح را به کار می بردند) و بالاخره در روز حرکت که هیجان به اوج می رسد، انواع افکار منفی به مخیله شما هجوم می آورد. شاید زنگ کار نمی کند و یا خدای ناکرده، ماشین فرودگاه آماده نیست و یا اینکه شاید بلایی سر ماشین فرودگاه آمده باشد و بعد تاخیر هواپیما در فرودگاه و یا هزار مساله دیگر که ممکن است پیش آمده باشد. امروزه به این عوامل ناخوشایند، استرس (Stress) می گویند. این استرس است که موجب بروز بیماری های گوناگون می شود. قدیمی ها می گفتند الانتظار و اشد من الموت «انتظار از مرگ هم شاق تر است» صحیح است. بهتر نیست که از مهمان خود بپرسید که چه موقعی تشریف خواهند آورد؟ اگر برای شما ارزش قائل باشند، به شما خواهند گفت و شما را از نگرانی بیرون خواهند آورد. حتما همین طور است.