آرشیو شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۱۰۵۹۵
اجتماعی
۶

نظرات فعالان آموزش و پرورش در مورد وزیر پیشنهادی این وزارتخانه بررسی شد

فرهنگیان در انتظار مدیریتی قوی و باثبات

وزارت آموزش وپرورش با حدود یک میلیون حقوق بگیر، بزرگ ترین دستگاه دولتی کشور است و به دلیل اینکه امور آن با حدود 15 میلیون دانش آموز گره خورده، همیشه موردتوجه افکار عمومی بوده است. این وزارتخانه البته در دولت های مختلف به اندازه اهمیتش قدر ندیده و معمولا سکان مدیریت آن را کسانی در دست گرفته اند که با استقبال معلمان و افکار عمومی مواجه نشده اند. همانند یوسف نوری که پس از بالا گرفتن ماجرای نحوه پرداخت حقوق اسفندماه معلمان ردای وزارت را از تن در آورد و رفت. برخی بی مهری دولت ها را زمینه ساز انتخاب وزرایی نه چندان قوی برای این وزارتخانه بزرگ می دانند. این البته درست برخلاف رویکردی است که نامزدهای ریاست جمهوری، پیش از انتخابات به این وزارتخانه به عنوان بزرگ ترین جمعیت رای دهنده کشور دارند و معمولا آن را جزء مهم ترین اولویت های خود در دوره صدارت عنوان می کنند.اما همچنان اراده ای برای حل مسائل نظام تعلیم و تربیت در مجموعه دولت وجود ندارد و علی رغم آنکه شاهرگ کشور، وزارت آموزش وپرورش است، سایه سرد بی توجهی بر سر این وزارتخانه سنگینی می کند.

ابراهیم رئیسی در پایان دومین سال دولتش چهارمین گزینه موردنظرش را برای تصدی وزارت آموزش وپرورش به مجلس معرفی کرده است. او در آغاز به کار دولتش دو گزینه به مجلس معرفی کرد که هیچ یک از آن ها رای اعتماد نگرفتند و یوسف نوری به عنوان سومین گزینه برای تصدی گری در این سمت انتخاب شد، انتخابی که کم حاشیه نبود و از سوی برخی کارشناسان و فعالان صنفی معلمان با اماواگرهایی روبه رو شد و بعد هم به علت ناکارآمدی ترجیح داد با استعفا غائله را ختم کند. وزیری که عمر وزارتش از میانگین عمر تمامی وزرای پس از انقلاب کمتر بود.

نگاهی به سوابق رضا مراد صحرایی

حالا پس از دو ماه بلاتکلیفی، «رضا مراد صحرایی» به عنوان گزینه پیشنهادی این وزارتخانه به مجلس معرفی شده است. صحرایی، رئیس 46 ساله فعلی دانشگاه فرهنگیان، در حدفاصل سال های 88 تا 89، سرپرست معاونت فرهنگی بنیاد شهید و بین سال های 90 تا 94 معاون آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی و معاون آموزشی بنیاد سعدی بوده است.

همچنین عضویت و نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیسیون اجرایی ماده 15 قانون اساسی و عضو پیوسته انجمن جهانی مطالعه زبان کودک در کارنامه صحرایی به چشم می خورد. او علاوه بر فعالیت های متعدد اجرایی در دانشگاه علامه طباطبایی یکی از اعضای شورای برنامه ریزی و تالیف کتاب های درسی و جانشین شورای تالیف و برنامه ریزی منابع آموزش زبان فارسی در کشور هند نیز بوده است.

عضویت در شورای فرهنگی دانشگاه شاهد و عضویت در اتحادیه جهانی اساتید مسلمان دانشگاه ها و عضویت در شورای مرکزی بسیج دانشجویی در فاصله سال های 75 تا 87 از دیگر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی رضامراد صحرایی است. اما برخی این کارنامه را ناکافی و تجربه زیسته موثر و اثربخش در آموزش وپرورش ارزیابی نمی کنند.

هرچند کارنامه وزرای قبلی هم چنگی به دل نمی زند و باوجود تدوین برنامه های کوتاه مدت و درازمدت و اسناد و چشم اندازهای گوناگون، این وزارتخانه دچار روزمرگی شدید بوده است. دو سال آینده هم که پایان دولت سیزدهم است، انتظار نمی رود از این وضعیت خارج شود. بااین وجود معلمان تاکید می کنند: دولت باید با مراجعه به افکار عمومی و مشورت با خبرگان، قدرتمندترین وزیر کابینه اش را به عنوان وزیر آموزش وپرورش معرفی می کرد.

روز و روزگاری، آموزش وپرورش از امثال رجایی و باهنرها به خود می بالید که چگونه با قرار گرفتن در این جایگاه خطیر و فاخر، یعنی وزارت به آن شکوه و اعتبار می بخشیدند اما سال هاست وزرایی روانه طبقه آخر ساختمان شهید رجایی خیابان قرنی می شوند که انتظارات را برآورده نمی کنند.

عده ای انتخاب شدن از بدنه آموزش وپرورش را مهم ترین شرط موفقیت وزیر می دانند، عده ای دیگر با توجه به عملکرد برخی وزرای پیشین که از بدنه وزارتخانه بودند، این شرط را فاقد اعتبار می دانند. توان بالای لابی گری در دولت، رابطه خوب با سازمان برنامه وبودجه، برخورداری از دانش و تجربه مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دیگر انتظاراتی است که در رسانه ها، فضای مجازی و محافل کارشناسی و آموزشی مطرح شده است. در همین رابطه علی پورسلیمان، معلم و کارشناس نظام تعلیم و تربیت در گفت وگو با «رسالت» گفت: «معلمان احساس می کنند دولت سیزدهم علی رغم وعده های انتخاباتی، هنوز نتوانسته پاسخگوی مطالبات باشد. در طرح رتبه بندی که دولت آن را به عنوان یکی از دستاوردهای مهم و درخشان خودش معرفی کرده، تعداد قابل توجهی از معلمان به نحوه و شیوه اجرای آن معترض اند. مطابق آماری که از سوی مرکز منابع انسانی آموزش وپرورش ارائه شده، امسال نزدیک به 100 هزار معلم بازنشسته می شوند که در تاریخ آموزش وپرورش ایران یک رکورد به حساب می آید، این مسئله کنشی اعتراضی نسبت به دولت سیزدهم در حوزه آموزش وپرورش است. دولتی که از آغاز به کار تاکنون گزینه های کارآمدی را برای تصدی این وزارتخانه پیشنهاد نکرده است.»

محمدرضا نیک نژاد، از دیگر کارشناسان آموزش و پژوهشگران این حوزه با اشاره به همین موارد در گفت وگو با «رسالت» عنوان می کند: «در حال حاضر وضعیت آموزش وپرورش به نقطه ای رسیده که بسیاری از معلمان به جای تحقق مطالبات خود، به خروج از چرخه آموزش و بازنشستگی تمایل دارند.» نیک نژاد علت این مسئله را به ناامیدی معلمان گره می زند، معلمانی که امیدی به اصلاح ساختار آموزش ندارند. او می گوید: «قصد سیاه نمایی ندارم، ولی قاطبه معلمان دلخور و ناراضی اند و چون نمی توانند تغییری ایجاد کنند برای بازنشستگی روزشماری می کنند.»

وزرایی که از جنس آموزش وپرورش نبوده اند

نیک نژاد، انتخاب و معرفی وزرایی که از سوی دولت سیزدهم به انجام رسیده است را در تشدید بی انگیزگی معلمان موثر دانسته و عنوان می کند: «با آغاز به کار دولت سیزدهم تاکنون، گزینه هایی که برای تصدی پست وزارت به مجلس معرفی شده، دیدگاه دولت سیزدهم نسبت به آموزش وپرورش را نشان می دهد، وزرایی که هیچ یک به معنای واقعی کلمه از جنس آموزش نبودند، در کارنامه نوری معلمی پررنگ نبود و تنها در مقطعی کوتاه در کسوت معلمی ایفای نقش کرده بود. هرچند وزیر نباید لزوما سبقه و سابقه ای طولانی در حیطه معلمی داشته باشد، اما کسی که معلمی در کلاس درس را برای مدتی تجربه کرده باشد، می تواند درک کند که در کلاس چه گذشته و بخشی از روند گزینش هر وزارتخانه ای این است که حتما آن فرد جزء کادر و ستاد اجرایی و یا رده های متفاوت سازمانی آن وزارتخانه باشد.»

در این میان، علی پورسلیمان تاکید می کند: «مواردی نظیر پیگیری جذب مربی امور تربیتی، تنوع و نوآوری در الگوهای مدیریتی و برنامه های پرورشی و یا پیگیری تخصیص فوق العاده ویژه کارکنان و معلمان وزارت آموزش وپرورش با استفاده از ظرفیت های قانونی و اجرایی و اینکه گفته شده در مورد رتبه بندی معلمان پس از پایان فرآیند رتبه بندی و رسیدگی به اعتراضات، آیین نامه آن باید با ماموریت واقعی معلمان اصلاح شود وحتی اگر لازم شود قانون آن نیز پس از اجرا بر اساس نقطه ضعف هایی که به دست می آید به کمک مجلس و کمیسیون آموزش موردبازنگری قرار می گیرد، صرفا وعده ووعید و تکرار مکررات است. یکسری موارد کلی و انتزاعی مطرح شده که سیگنال خاصی نشان نمی دهد.

در همین چند هفته که وزارتخانه با سرپرست اداره می شود، وزارت آموزش وپرورش، رئیس روابط عمومی ندارد. همه این مسائل باعث می شود که وزارتخانه نتواند تعامل مناسبی با افکار عمومی برقرار کند و این موضوع می تواند باری دیگر به بی ثباتی مدیریتی در آموزش وپرورش منجر شود.»

انتخاب گزینه های نادرست و بی ثباتی مدیریتی

بررسی ها نشان می دهد از 16 وزیر پس از انقلاب، در آموزش وپرورش تنها پنج نفر توانسته اند با گذر از تله استیضاح یا استعفای اجباری، چهار سال یا حتی بیشتر، در این وزارتخانه دوام بیاورند! این پدیده، نشان از ناپایداری در مدیریت، نبود حکمرانی خوب یا لرزان بودن صندلی وزارت، در سازمانی به بزرگی آموزش وپرورش دارد که خود متاثر از مداخله متغیرها و چالش های مدیریتی پرشماری مانند مزمن بودن کسری بودجه، بی پاسخ ماندن مطالبات یا دغدغه های معیشتی معلمان، کمبود چند صدهزارنفری معلم، نگاه سلیقه ای و سیاسی به آموزش وپرورش، ساختار به شدت جامد، بسته و متمرکز، نادیده گرفتن حس خودکارآمدی و مشارکت معلمان در فرآیند انتخاب و معرفی وزیران، نبود تشکل های صنفی مستقل، قوی و کارآمد، زیر پا گذاشتن رویکرد شایسته سالاری با اعمال نفوذ برخی از صاحبان مدارس غیردولتی در معرفی چهره های ضعیف، گمنام و ناآشنا است. پورسلیمان، عدم ثبات مدیریتی را خسارت بار توصیف و بیان می کند: «وقتی بی ثباتی مدیریتی در یک وزارتخانه حاکم باشد، اتاق فکری شکل نمی گیرد و امکانی برای برنامه ریزی و پیشبرد اهداف وجود ندارد. سال هاست تزلزل مدیریتی خودش را در کمبود و یا تورم نیروی انسانی نشان داده. به گونه ای که در یک دوره تعداد زیادی از معلمان باسابقه و دارای تجربه، با سنوات ارفاقی پیش از موعد بازنشسته شدند و مسئله کمبود نیروی انسانی به وجود آمد. حالا آموزش وپرورش به بحران کمبود معلم دچار شده و به یک باره می خواهد ظرفیت دانشگاه فرهنگیان و ماده 28 را چندین برابر کند که پس از مدتی شاهد تورم نیروی انسانی خواهیم بود. این موضوع یک نمونه ساده از فقدان ثبات مدیریتی و آسیب های آن است. در این شرایط برای برقراری عدالت و کیفیت آموزشی و توانمندسازی معلمان مجالی باقی نمی ماند، بنابراین انتخاب گزینه شایسته و متخصصی که به ثبات مدیریتی بینجامد بسیار حائز اهمیت است.»

«این عدم ثبات مدیریتی ریشه در انتخاب گزینه های نادرست دارد» سخنی که محمدرضا نیک نژاد، پژوهشگر آموزش مطرح و عنوان می کند: «این موضوع باعث شده دانش آموزان ما از یک آموزش نرمال و حداقلی هم برخوردار نباشند و به این ترتیب وزارت آموزش وپرورش نمی تواند شهروندان ترازی تربیت کند و براثر انتخاب افراد اشتباهی، نظام آموزشی در تمامی بخش ها مشکل دارد؛ از فرسودگی مدارس و بودجه ناچیز تا تراکم کلاسی و کمبود معلم و غیره. هیچ گاه وزیری که در قد و قواره این وزارتخانه باشد انتخاب نشده و به همین علت دستگاه تعلیم و تربیت ما دارای مشکلات انباشته ای است که از یک وزیر به وزیر دیگر به ارث می رسد! یکی از آسیب های نظام آموزشی ما انتخاب کسانی است که در قواره این وزارتخانه نیستند و خیلی زود کنار می روند و مشکل دیگری را به مجموعه مشکلات این وزارتخانه اضافه می کنند.»

ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه، در زمره دیگر صاحب نظرانی قرار دارد که مکرر از نبود ثبات در مدیریت انتقاد کرده و به «رسالت» می گوید: «آموزش وپرورش طی چهل سال اخیر از این بابت صدمه دیده است و دولت باید پیش از معرفی وزیر به مجلس، با تشکیل مجمعی متشکل از وزرای پیشین آموزش وپرورش و معلمان، دیدگاه ها و نظرات آن ها را در رابطه با گزینه پیشنهادی جویا می شد. معمولا کسانی که از آموزش عالی در جایگاه وزارت قرار می گیرند خود را موقت و مهمان می دانند و به آموزش وپرورش عرق و تعلق خاطری ندارند.»

لزوم نهادسازی در آموزش وپرورش

شکاف میان واحدهای ستاد و صف در آموزش وپرورش، موجب شده تا گزینه هایی برای تصدی وزارت آموزش وپرورش به مجلس معرفی شوند که نظام آموزشی را در مسیر ناکارآمدی و فرسودگی قرار داده اند.

علی پورسلیمان، کارشناس آموزش دراین باره می گوید: «این شکاف همواره حاکم بوده اما در حال حاضر تشدید شده و به این ترتیب اغلب، چهره های سیاسی به عنوان گزینه دولت برای آموزش وپرورش معرفی شده اند، گزینه هایی که بین معلمان شناخته شده نبودند و مقبولیتی هم نداشتند و اتفاقا مسیر معلمی و آموزش را طی نکرده بودند. معمولا وزرایی که در این چند دهه به دستگاه تعلیم و تربیت واردشده اند، بیش از آنکه بخواهند تعامل اثربخشی با معلمان داشته باشند، بیشتر سعی کرده اند نماینده سیاسی دولت در آموزش وپرورش باشند و این مسئله در طول زمان فاصله میان ستاد و صف را تشدید کرده است. اگر قرار باشد تحولی رخ دهد باید در آموزش وپرورش نهادسازی صورت پذیرد، همانند سازمان نظام معلمی که نهادی مهم و تخصصی است. وقتی چنین سازمانی بر اساس آن اساسنامه اولیه شکل بگیرد و رویکرد آن مستقل و مدنی باشد. می توان ضمن کادرسازی، گزینه های موردقبول و شایسته معلمان را به دولت ها معرفی کرد، بنابراین با تاسیس چنین کار راهه هایی در آموزش وپرورش می توان به پذیرش وزیر آموزش وپرورش در نزد معلمان و ثبات مدیریتی امیدوار بود. البته فعلا شواهدی مبنی بر اراده موثر دولت و یا سایر نهادها برای تحقق این امر وجود ندارد چون آموزش وپرورش به روزمرگی دچار است و دولت ها نیز یا به این موارد اعتقادی ندارند و یا به زعم خود دغدغه های مهم تری دارند!» نگرش دولت ها به آموزش وپرورش مهم است. این نگرش تعیین کننده قد و قواره گزینه ای است که تصدی وزارتخانه را به عهده می گیرد. ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه معتقد است: نگاه دولت ها به آموزش وپرورش باید آن چنان فاخر و بلند باشد که وقتی گزینه ای را برای تصدی این وزارتخانه انتخاب می کنند، در قد و قامت معاون اول رئیس جمهور باشد. پورسلیمان تحقق چنین امری را ناممکن می داند. به گفته او، برخی از کشورها که در حوزه آموزش در جایگاه نخست قرار دارند، وزیری را برمی گزینند که معاون رئیس جمهور هم به حساب می آید، اما در کشور ما طی چند دهه اخیر آموزش وپرورش در اولویت نبوده یا حداقل جزء اولویت های نخست نبوده است، اینکه انتظار داشته باشیم، در آینده معجزه ای اتفاق بیفتد و وزیر آموزش وپرورش در حد و اندازه معاون اول رئیس جمهور باشد، کمی بلندپروازانه و خیال بافانه است. دغدغه دولت های ما موارد دیگری است و هیچ گاه دغدغه ای برای انتخاب وزیری در قد و قامت معاون اول نداشته اند. محمدرضا نیک نژاد، پژوهشگر حوزه آموزش همین موارد را در گفت وگو با «رسالت» شرح داده و تاکید می کند: «نه تنها آموزش وپرورش در اولویت نیست، بلکه جایگاه آن بیش از گذشته تنزل یافته و این مسئله در معرفی گزینه های تصدی پست وزارت مشهود است، افرادی که کارنامه آن ها نشان می دهد توانایی لازم را برای حل مشکلات ندارند و درعین حال برای دولت هم دردسری ندارند، چراکه تحقق مطالبات انباشته را پیگیری نکرده و برای دولت هزینه ای ایجاد نمی کنند! اغلب این گزینه ها موردپذیرش معلمان نیستند و هر زمان که مشکلی بروز می کند به جای دولت، همه کاسه و کوزه ها بر سر شخص وزیر شکسته می شود و بعد هم مثل یک مهره کنارش می گذارند.» نیک نژاد بر این باور است که انتخاب چنین فردی برای مقام وزارت، رویکرد دولت سیزدهم را نسبت به آموزش وپرورش عیان تر کرده است و باری دیگر این پیام را به جامعه معلمان می دهد که این دولت نگاه ویژه ای به آموزش وپرورش ندارد. البته درگذشته هم این نگاه ویژه حاکم نبوده اما در برخی دولت ها وضعیت بهتر از این بوده است. وزارت آموزش وپرورش به سکوی پرشی برای افرادی تبدیل شده که می خواهند طی سال های بعد در مقام مدیر و وزیر در دستگاه های دیگر ایفای نقش کنند. بسیاری از معلمان هم زمان با آموزش وپرورش در برخی از دستگاه های فرهنگی کشور کارکرده اند، زمانی آموزش وپرورش صادرکننده نیرو بود و اگر تاریخ چهل ساله را مرور کنید، بسیاری از استانداران، فرمانداران، بخشداران و بعضی از مدیران موفق دستگاه های فرهنگی سبقه فرهنگی و آموزشی داشته اند، بنابراین در این مجموعه 930 هزارنفری قحط الرجال نیست.

به گفته معاون اسبق آموزش متوسطه، اگر قرار است وضع موجود حفظ و همان فردی که معاون برنامه ریزی و توسعه منابع آموزش وپرورش بوده، در سمت خود باقی بماند و روزمرگی در آموزش وپرورش و بی انگیزگی معلمان به دلیل نارضایتی در بحث معاش و رتبه بندی ادامه پیدا کند، انتخاب وزیر معنایی ندارد!