آرشیو چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۵۵۰۱
صفحه اول
۱
محیط زیست

نقش معادن در بحران زیست محیطی دیار مارلیک

(1)
ابن علی کریمی گنجه

نگارنده در این مقاله که در دو بخش ارایه خواهد شد بر آن است مسائل زیست محیطی و بحران آن را در دیار باستانی مارلیک واقع در شهرستان رودبار زیتون بررسی نماید. در بخش نخست به اهمیت محیط زیست در بینش های اساطیری و ادیان الهی در یک نگاه کلی پرداخته و حفظ و حراست از آن را هم سنگ حیات انسان ها دانسته. زیرا اگر حال و روز زمین نگران کننده باشد، طبیعتا حال و روز ما انسان ها نیز آشفته خواهد بود و در بخش دوم هم به برداشت بی رویه و بی حساب و کتاب منابع معدنی از سوی فعالان اقتصادی در روستاهای گنجه و جوبن و نصفی از توابع شهرستان رودبار پرداخته و هم شرایط اسفبار محیط زیست در بخشی از اقلیم زیبا و منحصر به فرد و باستانی شهرستان رودبار - که در مجاورت تمدن بزرگ مارلیک قرار دارد- به تصویر کشیده است. بی هیچ تردیدی اگر مسوولان حکومتی و دوستداران محیط زیست، فکری برای حل این بحران نکنند به قول جامی شاعر قرن نهم هجری، نه از «تاک» نشانی می ماند و نه از «تاک نشان !» انسان از ابتدایی ترین شکل حیات (یعنی دوران غارنشینی) تا روزگار انسان متمدن و پیشرفته امروز ناگزیر بوده است برای ادامه حیات خویش از عناصر و پدیده های طبیعی بهره ببرد. به همین خاطر، نگرشی توام با احترام و نگاه قدسی به محیط زیست داشته، به گونه ای که تخریب طبیعت و نابودی حیات وحش را رفتار و کنشی ناپسند می شمرده و بی احترامی به آن را زشت و اهریمنی می دانسته است. از روزگاران کهن اهمیت حفظ و صیانت از گونه های گیاهی و جانوری هم در بینش اساطیری و هم در متون و روایات دینی ادیان الهی به موازات اهمیت جان انسان ها تلقی می شده، تا آنجا که انسان ها بین عناصر طبیعی، روابط خویشاوندی قائل بوده اند: برای نمونه، آسمان را پدر و زمین و کوه را مادر و رود را دختر کوه می دانسته اند. به همین خاطر در بین متفکران اسلامی نیز، گروهی احترام به طبیعت و نظام آفرینش را معادل احترام به خود انسان می دانند و تخریب محیط زیست را یکی از مصادیق آشکار فساد در زمین دانسته و می گویند: قرآن استفاده نادرست را که موجب اخلال در نظم طبیعت می شود مصداق فساد می داند و حاصل این فساد را نابودی نباتات و انقراض گونه ها بر می شمارد. دیویدای لوری و دیوید کمپ و دیگران نیز در کتاب شهروندی سبز و... ترجمه محمود روغنی از قول افلاطون (متولد 427 قبل از میلاد) درباره وضعیت نامساعد و نگران کننده زمین که انسان با همه عظمتش به نابودی آن کمر بسته، سخنان در خور توجهی آورده و گفته اند:... و از زمین پرقوت، چیزی باقی نمانده و مانند اسکلت مرد بیماری است که تمام گوشت و چربی اش پوسیده و تنها چارچوب بدنش باقی مانده. (1386: 15) بی تردید پیکر امروز زمین با توجه به مولفه هایی چون: افزایش جمعیت، گسترش تکنولوژی و استفاده بی رویه انسان از منابع معدنی و انرژی طبیعی و فسیلی و... نسبت به آن روزی که افلاطون دید و توصیف کرد، به مراتب بیمارتر و آسیب پذیرتر است.

با وجود این تا یکی دو نسل پیش تر، انسان ها قدر حیات طبیعی و پدیده های آن را بیشتر می دانسته اند و زبان آن را بهتر می فهمیدند. ولی متاسفانه در جهان امروز، این نگاه احترام آمیز رنگ باخته، به گونه ای که می توان بحران زیست محیطی به وجود آمده در دنیای معاصر را تا حد زیادی حاصل رشد تمدن بشری و پیشرفت تکنولوژی و استخراج بی رویه منابع معدنی و انرژی طبیعی دانست. حال اگر بخواهیم به اصل مطلب برگردیم، باید بگوییم که حکایت فعالان اقتصادی و بهره برداران غیر بومی مواد معدنی در روستاهای همجوار تپه باستانی مارلیک، حکایت کسانی است که کمر به نابودی زیستگاه ها و زیبایی های طبیعی اقلیم این روستاها زده و به این فکر نمی کنند که منابع طبیعی به نسل های آینده نیز تعلق دارد و مصداق فرمایش پیامبر اکرم(ص) است که می فرماید: «المسلمون شرکاء فی ثلاث: فی الماء و الکلا و النار» یعنی مسلمانان در سه چیز با یکدیگر سهیم اند: آب، مرتع و آتش. بنابراین با توجه به این روایت اگر کسی در اراضی عمومی (موات و اراضی ملکی دولتی) ایجاد تخریب و نابودی کند؛ متجاوز و گناهکار دانسته می شود.

شایان ذکر است، این فعالان معدنی علاوه بر برداشت بی رویه واریزه های کوهی و آلودگی هوا، اخیرا هم با کندن صخره ها و کوه ها با بیل های مکانیکی و با انفجار های مهیب، وقت و بی وقت عرصه را بر مردم این روستاها تنگ کرده و آرامش و آسایش آنان را به هم زده و با این کار صدمات روحی جبران ناپذیر و آسیب های جدی بر شبکه شنوایی افراد کهنسال و نونهالان و کودکان وارد می کنند و زیان های مادی و معنوی بی شماری متوجه آنان می نمایند به طوری که این انفجار ها باعث شده دیوار خانه های تعدادی از اهالی آسیب جدی ببیند و ترک بردارند. بدون اینکه در برابر اعتراضات و شکایات اهالی بر دامن کبریایی مسوولان ذی ربط و فعالان معدنی گردی بنشیند یا خمی به ابروی شان بیاید! ادامه دارد...