آرشیو دوشنبه ۱۶ امرداد ۱۴۰۲، شماره ۵۵۴۹
هنر و ادبیات
۷
گفت و گو

انتقادهای کیوان ساکت از مدیریت حاکم بر موسیقی در گفت و گو با «اعتماد»: تکلیف موسیقی را روشن کنید

گفتگو: سیمین سلیمانی

مشکلات ناتمام اجراها و برنامه های موسیقی، هر روز به شکلی خود را نمایان می کند؛ حالا دیگر کار به جایی رسیده که یک هنرمند صاحبنام موسیقی نه با سازش که با پایه سازش به روی صحنه می رود! کیوان ساکت که از چهره های نام آشنای موسیقی ایران به شمار می رود و به گواه بسیاری از بزرگان موسیقی در زمینه آموزش و تدریس موسیقی هم خدمات بسیاری به هنر ایران ارایه کرده در برنامه «تداکس تهران» در سالن برج میلاد شرکت داشت؛ این بار اما به شکلی متفاوت از همیشه. مخاطبان ساکت همیشه او را با سازش به یاد می آورند. تصویری از ساکت پس از خیلی اجراهایش در یادها هست که او در پایان سازش را به نشانه احترام بالای سر می برد؛ اما این بار او بدون ساز و البته با پایه سازش به روی صحنه رفت. کیوان ساکت در حالی که پایه سازش را روی دست بلند کرده بود، به حاضران در سالن برج میلاد گفت: «حتما شگفت زده شده اید که این در دست من چیست؟ این ساز من است... اجازه پیدا کردم فقط پایه سازم را به روی صحنه بیاورم.» برنامه «تداکس تهران» 13 مرداد در سالن برج میلاد تهران با شرکت کیوان ساکت اما در غیاب ساز او اجرا شد؛ برنامه ای که بنا بود ساکت در آن درباره شیوه های نوازندگی صحبت کند و البته که ساز هم بزند. او سال ها در وادی موسیقی نفس کشیده؛ آهنگ ساخته، نواخته و آموزش داده و صاحبنامی شده. سراغ این آهنگساز و نوازنده تار و سه تار رفتم و درباره اتفاق اخیر با او گفت وگو کردم.
در ابتدای این گفت وگو از شما می خواهم برای مخاطبان ما بفرمایید، برنامه 13 مرداد در سالن برج میلاد با چه هدفی برگزار شد؟

سلسله برنامه های تداکس در سراسر دنیا برگزار می شود و یک برنامه جهانی است. به این شکل که از اندیشمندان، هنرمندان و کسانی که می توانند مرزهای هنر و دانش را فراتر ببرند، دعوت می شود که تجربه و کارهای خود را که در آن به یافته ها و نتایج تازه ای دست یافته اند، برای مردم و علاقه مندان بازگو کنند. یکی از این برنامه ها هم با عنوان «موسیقی کهن و شیوه های نو» برنامه من بود.

آن طور که می دانم در این برنامه، بنا بود شما درباره شیوه های نوازندگی صحبت کنید و به موازات آن ساز هم بنوازید؛ درست است؟

بله، از آنجا که سازهای تار و سه تار از کهن ترین سازهای ما هستند و من در این سال ها با این سازهای کهن، نغمه های نو نواخته ام و به گفته کسانی که صاحب ذوق و دانش در موسیقی هستند، افق هایی را در این مسیر گسترده ام، از من هم دعوت شد که اندکی درباره سنت و مدرنیته و تقابل اینها و همچنین درباره شیوه نوازندگی که این تکنیک های مدرن و تازه را در آن نشان می دهد، صحبت کنم و در بخش هایی که لازم است، ساز هم بزنم و درباره آن توضیح بدهم.

خب، برنامه - آن طور که گفتید- مشخص بود. شما هم که همیشه با سازتان هستید. چرا این بار با پایه ساز روی صحنه رفتید؟ در خبرها موضوع کاملا روشن نشده.

با وجود اینکه همه مجوزها آماده بودند و هیچ مشکلی هم وجود نداشت، اجازه بردن ساز روی صحنه داده نشد و من هم تنها پایه ساز را روی صحنه بردم.

به هر حال برنامه شما به عنوان یک برنامه پژوهشی تعریف شده بود؛ آن هم درباره شیوه های نوین نواختن ساز. وقتی مجوز اجرای چنین برنامه ای با حضور یک آهنگساز و نوازنده صادر می شود، طبعا ساز هم هست. چطور شد که یک دفعه ساز از برنامه شما حذف شد؟

ببینید، متاسفانه هنوز در این کشور تکلیف با موسیقی آشکار نشده است. اگر به تاریخ و آمار و هرآنچه در دست است، نگاه کنید، یک مورد فساد اخلاقی و مالی بین هنرمندان اصیل موسیقی به خصوص هنرمندان موسیقی ایرانی هرگز در طول تاریخ نخواهید دید؛ حتی یک مورد هم نخواهید یافت. شما یک استاد مسلم موسیقی ایرانی چه در گذشته، چه در حال پیدا نمی کنید که در طول زندگی خود یک فساد اخلاقی و مالی داشته باشد و این معجزه است و البته حاصل پرورش و تربیت فرهنگ ایران و موسیقی ایرانی است. در صورتی که شما می بینید در روزگار ما هر روز خبر و گزارش فسادهای اخلاقی و مالی فراوان است و روزی نیست که خبری از فسادهای اخلاقی و مالی یکی از مدیران وجود نداشته باشد. مساله این است که هنر، انسان می سازد و هنر اصیل اساسا بر مدار اخلاق است. با توجه به آنچه گفتم برای من و بسیاری از بزرگان هنر این پرسش شگفت انگیز همچنان وجود دارد که چگونه و به چه دلیل جلوی رشد هنر انسان ساز و مردم ساز و اخلاق ساز مردم ایرانی گرفته می شود؟

تکرار اتفاقات مشابه انتقادهای زیادی را برانگیخته است.

بله؛ آنچه اتفاق می افتد شاید شکل های گوناگونی داشته باشد اما همه منجر به یک ممانعت و جلوگیری از بسط این هنر است. یا اساسا مجوزها داده نمی شوند و هیچ برنامه ای برگزار نمی شود یا اگر مجوزی داده می شود، گیر و اشکالی در آن پدید می آورند و اجرایی صورت نمی گیرد؛ از بسط و گسترش هنر ممانعت می شود اما این همه فساد آشکار درمان نمی شود. پرسشم را تکرار می کنم و آن اینکه «دلیل ممانعت از رشد هنر انسان ساز و اخلاق ساز ایرانی چیست؟ همین پرسش شاید بتواند حتی یک نفر را از این خواب بیدار کند و گمان می کنم همین اندازه هم کافی باشد.

بسیاری نگران موسیقی هستند و اینکه با وضعیت کنونی، راه موسیقی سد شده است. عده ای هم معتقدند که با وجود همه بازدارنده ها موسیقی راه خودش را می رود و نمی توان مانع مسیر آن شد. شما چه نظری دارید؟

معتقدم نه تنها هرگز نمی توان راه موسیقی و به طور کلی هنر را بست، بلکه این نوع تصمیم ها معمولا در نهایت به عکس آن چه اهداف تصمیم گیرندگان بود، تبدیل می شوند و نتیجه ای بر خلاف آن اهداف حاصل می کنند. چنان که نتیجه در نهایت، چیزی جز نزدیک تر شدن مردم به موسیقی نخواهد بود. تنها موجب نزدیک تر شدن مردم به هنر موسیقی خواهد شد. شاید اگر برنامه یک برنامه دولتی بود، شاهد این اتفاق نمی بودیم! به هر حال برگزارکنندگان «تداکس تهران» بسیار فرهنگی و قانونمند کار کردند و من از همه آنها سپاسگزارم.