آرشیو یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۲۳۵۷۶
ادب و هنر
۶

تولی و تبری در شاهنامه

علی قربان نژاد

روز بیست و پنجم اردیبهشت را به نام شاعر و حماسه سرای بزرگ ایرانی و بلکه در شمار چند تن از مهم ترین حماسه سرایان جهان نام گذاری کرده اند. درباره فردوسی بزرگ (که رحمت و رضوان خدا بر او باد) تا حدود سال 367ق که او زبان به سرایش شاهنامه می گشاید، آگاهی چندانی وجود ندارد. فردوسی پس از مرگ دقیقی یا چنان که خود در شاهنامه می گوید پس از سال 365ق نظم شاهنامه را آغاز می کند. فردوسی شاهنامه را هفتاد و یک سالگی در سال 400ق به پایان می رساند.

با این وجود گمان محققان بر این است که سال تولد فردوسی 329ه.ق بوده است. اگر تواریخ ذکر شده را مدنظر قرار دهیم فردوسی حدود 36 سالگی سرایش شاهنامه را آغاز کرده است. فردوسی یکی از شناخته شده ترین شاعران ایرانی در سراسر جهان است و اثر عظیم وی به نام شاهنامه (یا به صورت کامل و یا به صورت برگزیده ای از بخش های آن) به بسیاری از زبان های دنیا ترجمه شده است.

حکیم ابوالقاسم حسن بن علی فردوسی طوسی در روستایی به نام «باژ» از توابع طوس چشم به جهان گشود. بیشتر فردوسی را با لقب حکیم خطاب کرده اند و قدیمی ترین منبع مکتوبی که این لقب در آن به کار رفته «مجمل التواریخ» در قرن 6 هجری است. برخی بر این عقیده اند که حکمت فردوسی حکمت ملی ایران یا همان حکمت اشراقی است که به لحاظ نظری و معرفت شناسی مبتنی است بر شهود و به لحاظ عملی، حال و هوای اخلاقی دارد، و مستلزم تزکیه باطن است. به عبارتی فردوسی نه فقط زنده کننده زبان پارسی، اساطیر ایرانی و تاریخ ایران زمین که زنده کننده حکمت ملی ایران، یعنی حکمت اشراقی نیز هست. در این باره که معنای حکیم چیست و چه کسانی با چه ویژگی هایی مستحق دریافت این لقب هستند قطعا نمی توان نظری دقیق داد و متر و میزانی کاملا مشخص تعیین کرد.

در زبان محاوره مردم در کوچه و بازار شاید بیشترین مقصود از به کارگیری عبارت حکیم، پزشک باشد ضمن آنکه در فرهنگ لغات فارسی نیز پزشک یکی از معانی این واژه ذکر شده و همچنین عنوان شده: «دانا؛ دانشمند؛ خردمند، فیلسوف، از نام های خداوند.»

با این حال گمان این قلم الکن بر این است که حکیم کسی است که در پس افعال و کردار و گفتاری که از او سر می زند حکمتی نهفته و این حکمت برخاسته از یک جهان بینی و یا به قولی فلسفه ای است. این یعنی آن فرد تحت تاثیر افکار یا کتب یا سخنان کسی یا کسانی قرار دارد و یحتمل خود او نیز ادامه دهنده مسیر طی شده ای است که افکار یا اشخاص محبوب وی بر آن طریق بوده اند. بر این اساس خالی از لطف نیست اگر بدانیم منبع حکمت حکیم طوس چه کسی یا چه کسانی بوده اند. این نکته مهمی است که مثلا گفته می شود فردوسی زنده کننده حکمت ایران باستان (که حکمتی توحیدی و اشراقی بوده) است اما این مهم تر است که بدانیم فردوسی از پس چه جهان بینی به ایران باستان نگریسته و بنیان اعتقادی او بر چه چیزهایی استوار بوده است.

لازم به ذکر است که بیت هایی که از شاهنامه در این نوشتار حضورتان تقدیم می شود از یکی از معروف ترین تصحیح هایی است که بر شاهنامه اعمال شده است. این کار توسط شخصی به نام «ژول مل» صورت گرفته است. او در 25 اکتبر 1800 در اشتوتگارت (آلمان) چشم به جهان گشود و در 4 ژانویه 1876 در پاریس درگذشت. ژول مل خاورشناس آلمانی با تابعیت فرانسوی، متخصص در زبان و ادبیات فارسی، مصحح شاهنامه فردوسی و مترجم شاهنامه به نثر فرانسوی است.

او به فرمان پادشاه فرانسه، شاهنامه را از زبان فارسی به فرانسوی ترجمه می کند. البته وی برای این کار بیشتر از نیمی از عمرش را یعنی قریب به 40سال را صرف خواندن قدیمی ترین نسخ شاهنامه می کند. از آنجا که تا آن زمان نسخه منسجمی از این کتاب وجود نداشت، ژول مل دست به تصحیح شاهنامه می زند. او به مدت چهل سال از سال 1838 تا 1878 به بررسی نسخه های دست نویس متعدد شاهنامه پرداخت و از 35 نسخه دست نویس شاهنامه موجود در آرشیوهای اروپا استفاده کرد. ژول مل همچنین سایر مثنوی های حماسی فارسی را نیز مطالعه کرد. دوره ای که ژول مل در آن می زیست مصادف با دوره قاجاریه در ایران بود.

به مبحث خودمان بازگردیم. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی مقدمه ای دارد که با «آغاز کتاب» شروع می شود و در ادامه به ستایش پیامبر اکرم(ص) می رسد.

فردوسی در ادامه به هر یک از خلفا یک بیت اختصاص داده و به امام علی(ع) که می رسد بیش از 22بیت در مدح آن انسان کامل می نویسد. نکته جالب توجه در این ابیات تغییر رویکرد از «ایجابی» به «سلبی» یا به عبارتی از تولی (دوستی و محبت) به تبری (برائت جستن از دشمنان اهل بیت) است. در فرهنگ عمید در بیان تبری آمده: «بیزاری جستن /در تشیع بیزاری جستن از دشمنان امام علی(ع) و دشمنان فرزندان آن بزرگوار.»

فردوسی ابتدا این گونه آغاز می کند که «علی(ع) کسی بود که او را نبی اکرم(ص) ستوده و فرموده است: من شهر علمم و علی دروازه ورود به آن است. من بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی او (امام علی(ع)) هستم.

چهارم علی بود جفت بتول

که او را به خوبی ستاید رسول

که من شهر علمم علیم در است

درست این سخن قول پیغمبر است

گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست

تو گویی دو گوشم پر آواز اوست

علی را چنین گفت و دیگر همین

کز ایشان قوی شد به هرگونه دین

سپس در ادامه ابیاتی می آید که مبانی بنیادین شیعه در آنها به خوبی قابل احصا است. مواردی از قبیل ولایت، امامت، وصی و جانشینی امیرالمومنین (ع) پس از رسول مهربانی حضرت محمد(ص)، شفاعت، صراط مستقیمی که تنها با مدد انوار مقدس می توان به آن دست یافت، اینکه مراد از اهل بیت در قرآن کریم دختر بزرگوار و عالی مرتبه رسول اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) و فرزندان این زوج یگانه عالم است و... که بیان و تفسیر و توضیح بیت به بیت آنها در این مقال اندک نمی گنجد. اما آنها بیت های عالی اینها هستند:

منم بنده اهل بیت نبی

ستاینده خاک پای وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد

بر انگیخته موج از او تندباد

چو هفتاد کشتی بر او ساخته

همه بادبان ها برافراخته

یکی پهن کشتی به سان عروس

بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی

همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند کز دور دریا بدید

کرانه نه پیدا و بن ناپدید

بدانست کو موج خواهد زدن

کس از غرق بیرون نخواهد شدن

به دل گفت اگر با نبی و وصی

شوم غرقه دارم دو یار وفی

همانا که باشد مرا دستگیر

خداوند تاج و لوا و سریر

خداوند جوی می و انگبین

همان چشمه شیر و ماء معین

در واپسین بیت از ابیات ایجابی یا تولایی فردوسی می گوید:

اگر چشم داری به دیگر سرای

به نزد نبی و علی گیر جای

سپس، ابیات سلبی یا تبرایی آغاز می شود:

گرت زین بد آید گناه من است؟!

چنین است و این دین و راه من است

برین زادم و هم برین بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم

دلت گر به راه خطا مایل است

تو را دشمن اندر جهان خود دل است

اوج این ابیات تبرایی آنجاست که فردوسی می گوید جز شخص «بی پدر» چه کسی می تواند با شخصیتی چون امیرالمومنین(ع) دشمنی کند:

نباشد جز از بی پدر دشمنش

که یزدان به آتش بسوزد تنش

هر آن کس که در جانش بغض علی ست

از او زارتر در جهان زار کیست؟

نگر تا نداری به بازی جهان

نه برگردی از نیک پی همرهان

چنان که «نظامی عروضی» نوشته «علی دیلم» (کاتب شاهنامه) شاهنامه را در هفت دفتر نوشت و فردوسی به همراه «بودلف» (راوی شاهنامه) آن را به دربار غزنه نزد سلطان محمود برد.

در آن جا با کمک «احمدبن حسن میمندی»، وزیر سلطان، شاهنامه به سلطان محمود پیشکش می شود، اما به خاطر بدگویی حسودان و باور مذهبی فردوسی، محمود شاهنامه را نمی پسندد و ارج نمی نهد و به جای پاداش نخستین شصت هزار دینار، پنجاه هزار درهم برای او در نظر می گیرند و سرانجام هم بیست هزار درهم بیشتر به فردوسی نمی دهند.

به گمانم فردوسی ممکن است ابیات تبرایی را پس از برخورد سلطان محمود با اثرش و ارج ننهادن بر کار عالی او تنها به خاطر شیعه بودنش به شاهنامه افزوده باشد.

چنان که در شروع این ابیات فردوسی می گوید: اگر تو از این گفتار (ابیات مدح امام علی(ع) بدت می آید این گناه من است؟ بدان که این شیوه و منش (محبت و ولایت امام علی(ع) راه و دین من است و از این راه برنمی گردم...» اما رحمت و رضوان خداوند بر فردوسی باد و گوارا باد که این گونه خیال دم و دستگاه شاه غزنوی و دیگران را راحت می کند که ولایت امیرالمومنین(ع) را با هیچ چیزی عوض نمی کند. چنان که خود وی گفته است: من خاک پای حیدر هستم این گونه به دنیا آمده ام و این چنین نیز زندگی خواهم کرد.

بر این زادم و هم بر این بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم