الگو گیری و اسوه گرایی از نگاه قرآن
تقلید، امری فطری و طبیعی اغنسان موجودی تقلید گر است و الگوبرداری از دیگری بنیاد اندیشه و رفتارهای وی را شکل می بخشد. همه چیزی را که انسان در زندگی عمل می کند، به گونه ای ناظر به اندیشه ها ، نگرش ها و رفتارهای دیگری است. از آموزش زبان گرفته تا مهم ترین و اصلی ترین مسائل زندگی وی چیزی جز تقلید نیست. با این همه در میان مردم این ضرب المثل به کرات شنیده می شود که «تقلید کار میمون است». تنقیص تقلید و ارزیابی ضد ارزشی جامعه از تقلید که در این گزاره کوتاه آمده ، از آن روست که در برخی از مسائل و زمان ها تقلید نکوهش شده و اهل تقلید سرزنش می شوند؛ زیرا انسان همان گونه که اهل تقلید است و تقلید نوعی نگاه به گذشته و سنت ها می باشد، اهل نوگرایی است و همین نوگرایی موجب می شود تا تقلید در بسیاری موارد یا برخی از آنها امری ناپسند و زشت دانسته شود.
به سخن دیگر، انسان مجمع اضداد بلکه تناقضات است لذا سنت گرایی و تقلیدگرایی از سویی در کنار نوگرایی در انسان امری طبیعی است؛ زیرا تقلید گرایی مهم ترین عامل حفظ علوم و انتقال میان نسلی از سویی و نوگرایی عامل اساسی پیشرفت و ترقی بشر در همه حوزه هاست. در حقیقت، اگر هر یک از آنها به طور معتدل و درست به کار گرفته شود موجب می شود تا آدمی به جایی برسد که اکنون رسیده است. از این رو گرایش به پسا نوگرایی به این معنا نه تنها عقلانی و درست است بلکه لازمه زندگی بشر و دستیابی به آینده ای درخشان با توجه به دانش های امروزی است که از نسل های گذشته متراکم شده و انباشت گردیده است.
بر این اساس می توان گفت که هر یک از آنها نقشی بسیار اساسی در زندگی بشر دارد و فقدان هر یک می تواند آسیب جدی به موجودیت کلی فردی و اجتماعی بشر بزند و آدمی را از بسیاری از فواید و آثار مثبت و سازنده بی بهره کند.
تقلیدگرایی و نوگرایی
تقلید گرایی که نوعی تمایل به حفظ سنت ها و آداب و دانش های انباشته علمی و عملی گذشتگان است امری طبیعی و مفید است ، چنان که نوگرایی به معنای دستیابی به دانش های جدید برای پاسخگویی به نیازهای نوشونده و یا جدید امری مطلوب و سازنده بلکه ماموریت هر کسی به عنوان انسان می باشد. البته در هر دو، این شرط باید مراعات شود که نوگرایی و یا تقلیدگرایی به سوی افراط و تفریط کشانده نشود و همواره اعتدال در آن رعایت گردد.
حفظ اعتدال به این است که دانش ها، سنت ها و ارزش های سالم و مفید، حفظ و به کار گرفته شود و سنت ها و دانش های باطل و یا ناکارآمد در حوزه علم و عمل کنار گذاشته شود و در برابر ایده ها و اندیشه های جدید که پاسخی عقلانی و طبیعی به نیازهای جدید و یا نوشونده است، مقاومتی شدید صورت نگیرد. تاکید بر مقاومت شدید از آن روست که انسان به ویژه کسانی که در سنین بالا هستند به نوعی محافظه کار شده و به سنت ها از هر نوعی دل می بندند و اجازه تغییر سریع و شتاب زده به کسی و یا چیزی نمی دهند. خصوصا که هماهنگی با امور جدید برای آنها از نظر عقلی و فیزیکی دشوار است. بر این اساس لازم است تحولات و دگرگونی ها در یک فرآیند زمانی رخ دهد تا با مقاومت کمتری روبه رو شود.
بایدهای انتخاب الگو
در انتخاب سرمشق این نکته باید مورد توجه و تاکید قرار گیرد که انسان به سبب تنوع حالات و خواسته ها و امور دیگری نمی تواند در همه چیز از یک شخص پیروی و تقلید کند. از این رو کسی که در حوزه هنر سینما موفق بوده و سرمشق در این عرصه است نمی تواند در عرصه اندیشه دینی و یا امور ورزشی به عنوان الگو مطرح شود. پوشش و شکل و شمایلی که وی به عنوان هنرمند برای خود بر می گزیند به سبب هماهنگی و تناسب و سازگاری با نقش اجتماعی وی امری طبیعی جلوه می کند و حتی تحسین همگانی را بر می انگیزد ولی همین شخص نمی تواند الگوی شخص دیگری باشد که از نظر اجتماعی نقش دیگری چون ریاست دانشگاه و یا کارخانه را دارد.
بر این اساس، الگوبرداری چه به شکل الگوهای شخصی و شخصیت و یا الگوهای جمعی مانند «دیگران مهم» می بایست به گونه ای باشد که با تیپ ، شخصیت و نقش اجتماعی سازگاری داشته باشد. این در حالی است که بسیاری از نوجوانان و جوانان به سبب عدم کمال یابی در هویت از الگوی خاص درهمه زمینه ها و حوزه ها تقلید می کنند. به طور مثال یک فوتبالیست موفق نه تنها در حوزه ورزش فوتبال بلکه در ورزش های دیگر و حتی در پوشش ، اندیشه ، ازدواج ، رفتارهای اجتماعی و امور دیگر الگو قرار می گیرد و زندگی خصوصی او از ریز و درشت آن زیر ذره بین واقع می شود تا از آن تقلید والگوبرداری شود. از این رو روزنامه ها و نشریات و رسانه های زرد که گرایش عمومی و شدید نوجوانان و جوانان را می بینند بی توجه به آثار سوء این گونه تقلید، خواسته و یا ناخواسته به تقلید گرایی افراطی دامن می زنند و با سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد موفق و ستاره های ورزشی و سینمایی با رضایت و یا بی رضایت شخص، اقدام به تهیه گزارش راست و دروغ کرده و در نشریات چاپ و منتشر می کنند. در حقیقت تب الگوبرداری نوجوانان و جوانان، موجب کسب درآمدهای مشروع و نامشروع شماری از نشریات می شود.
این مسئله افزون بر دامن زدن به الگوبرداری نادرست و ناسالم موجب تشدید تقلیدهای زشت و نادرست و گسترش نابهنجاری اجتماعی می شود.
قرآن کریم به عنوان کتاب زندگی که از سوی آفریدگار انسان فرو فرستاده شده با توجه به شناخت و احاطه کامل علمی به خصوصیات و خواسته های بشر به این مسئله توجه داشته و ضمن بیان ویژگی های تقلید صحیح و درست و طرح الگوهای عینی و عملی کوشیده است تا به این نیاز طبیعی بشر پاسخی مناسب دهد. لذا بخشی از تعالیم قرآن به مسئله تقلید و اسوه گرایی اختصاص یافته است.
اسوه هایی که قرآن برای مردمان بیان می کند با توجه به اهداف و فلسفه آفرینش انسان ، هم از جامعیت و هم از کمال برخوردار است.
از آنجا که فلسفه و هدف آفرینش درنگرش قرآن، عبودیت و خلافت طولی بشر است که از راه عبودیت و دستیابی به کمالات و فعلیت بخشی به داشته های اسمایی انسان به دست می آید، خداوند در آیات متعددی به اسوه هایی اشاره می کند که در تحقق این هدف متعالی نقش داشته باشند.به این معنا که مجموعه آیات و آموزه های قرآن، چیزی جز بیان الگودهی نیست. مجموعه افکار و اندیشه ها و یا رفتارهایی که در آیات قرآن بیان شده تنها در راستای بیان الگوهای خاص برای حالات مختلف سنی و علمی و نیز خواسته های فردی و اجتماعی است.
خداوند در گزارش از زندگی هر یک از پیامبران تنها به آن بخشی توجه دارد که بتواند بهترین الگو در آن حوزه و مسئله و حالت برای افراد بشر باشد. از این رو از مجموعه زندگی شخص، تنها یک گوشه ای کوتاه را نقل و گزارش می کند که می تواند به عنوان الگوبرداری برای بشر مفید و سازنده باشد.
در این میان زندگی برخی از پیامبران که از آنان به صاحبان عزم و اراده یاد کرده بیشتر مورد توجه بوده است؛ زیرا زندگی ایشان حاوی سرمشق های بیشتری است.
اگر به آیات قرآن توجه کامل و دقت عمیقی شود به خوبی می توان برای همه افراد و حالات و زمان های شخصی واجتماعی الگوهای رفتاری یافت که شخص بتواند در سر دو راهی های مشابه ، آن را به عنوان الگو انتخاب و عمل کند.
این الگوبرداری برای قرآن آنچنان با اهمیت است که در آیات سوره تحریم به صراحت از وجوب الگوبرداری درست و صحیح از افراد سالم و کامل چون آسیه و مریم برای زنان و دوری از الگوبرداری از افراد ناسالم و ناقص چون زن لوط و زن نوح سخن به میان می آورد.
در آیات قرآن تاکید بر این است که الگوهای بشر می تواند الگوهای ضد کمالی و ضدارزشی و یا الگوهای کمالی و ارزشی باشند؛ چنان که می تواند الگوهایی در حوزه علم و اندیشه و یا عمل و رفتار و یا الگوهای کامل و ناقص باشند.
برخی از الگوهای قرآنی از جامعیت و کمال بیشتری برخوردارند. از جمله این الگوهای می توان به حضرت ابراهیم (ع) اشاره کرد. او در زندگی، انسان کاملی بود که بجز پیامبر اکرم (ص) و انوار معصومان (ع) که جان وی می باشند، کسی دیگر نتوانسته است به این مقام برسد. البته در آیه 4 سوره ممتحنه حضرت ابراهیم با تمام کمالیت خود در الگو بودن، در یک مورد استثنا شده است؛ زیرا وی خواسته بود تا برای آزر که در مقام سرپرستی وی بوده است استغفار کند و خداوند وی را از این کار باز می دارد و آن حضرت به دستور خداوند عمل می کند.
حضرت ابراهیم یک اسوه کاملی است که می توان و بلکه باید در همه شئون زندگی به وی اقتدا کرد و از او سرمشق گرفت؛ اما او در مسئله استغفار برای شخص مشرک نمی تواند الگو باشد؛ به این معنا که انسان مجاز نیست برای مشرک دعا و استغفار کرد. در آیات قرآن هر چند که حضرت ابراهیم (ع) و پیروانش به عنوان الگوی کامل در توحید وآخرت طلبی مطرح می شوند، ولی از او بالاتر، الگوی کامل برای همه بشریت در زندگی شخصی و اجتماعی پیامبراکرم (ص) است؛ زیرا آن حضرت قرآن مجسم است. به این معنا که هر چه را از خوبی ها و نیکی ها در قرآن بیان شده انجام داده و هر آنچه ناپسند شمرده شده را ترک کرده است. از این رو د ر بیان خلق و خوی ایشان گفته اند که: خلقه القرآن؛ اخلاق پیغمبر، قرآن بود؛(مسند احمد، احمد بن حنبل، ج 6، ص 163؛ الطبقات الکبری ، ابن سعد، ج 1، ص 273) یعنی حضرت تجسم عینی آیات قرآن است. پیامبراکرم (ص) درهمه امور زندگی انسان الگو معرفی شده است. این بدان معناست که آن حضرت که در مقام قاب قوسین او ادنی (نجم آیه 9) قرار دارد می تواند الگوی همه مومنانی باشد که می خواهند به کمالات کامل انسانی برسند.
اصولا الگو بودن شخص یا اشخاص جز این معنا ندارد که انسان بتواند به هر آنچه آنان رسیده اند برسد. به این معنا که شخص می تواند با پیروی از الگوها و حرکت در مسیر راه و روشی که آنان پیموده اند به موفقیت هایی دست یابد که آنان دست یافته اند. از این رو قرآن در آیه 21 سوره احزاب بروشنی بیان می کند که هر کسی که امید دیدار و لقاء الله دارد می بایست پیامبر(ص) را الگوی خویش قرار دهد.
اگر کمالات انسانی که پیامبر(ص) درک کرده و در خود تحقق بخشیده را به عنوان حسنات بر شماریم ، هر انسانی می تواند با بهره گیری از آموزه های ایشان در کنار توسل و تکیه بر انوار پاک آنان به مقام بلندی دست یابد که نتایج آن قرب فرایض و نوافل خواهد بود. به این معنا که می تواند در مقام عبودیت ربوبی به جایی برسد که عین الله و ید الله باشد و یا در مقام فنای ذاتی و صفاتی قرار گیرد.
الگو بودن پیامبر وامامان معصوم به این است که قابلیت پیروی و دستیابی دارند و اگر این گونه نباشد بیان رسیدن پیامبر(ص) به مقام قاب قوسین او ادنی با اشاره به اسوه بودن ایشان لغو می باشد؛ زیرا قرآن کتاب هدایت است و هر آنچه در آن آمده است قابل پیروی و دستیابی است. به این معنا که انسان در جهت سیر صعودی و کمال جمالی می تواند به نهایتی برسد که پیامبران به ویژه پیامبر اکرم (ص) رسیده است و در جهت سیر نزولی در کمال جلال به جایی برسد که ابلیس و فرعون بدان رسیده اند.
پس اینکه گفته شود ما نمی توانیم همانند پیامبر و ائمه شویم سخن نادرستی است زیرا در غیر این صورت دعوت قرآن به الگوگیری از آن بزرگواران در همه زمینه ها ،عملی لغو به شمار می آمد؛ منتها باید توجه داشت که آنچه را که آن حضرات دارا می باشند ذاتی آنهاست اما دستاوردهایی را که دیگر انسان ها در الگوگیری از پیامبر و ائمه به دست می آورند عرضی آنها خواهد بود ولی به هر جهت هر انسان طالب کمالی می تواند پا در جای پای آن انوار قدسی بگذارد و همانند آنها شود و این است معنی الگوگیری.
به هر حال انسان باید در زندگی خویش کس و یا کسانی را الگو قرار دهد و به آنان اقتدا کند تا او را از نقص برهانند و به کمال برسانند. جالب و شگفت آنکه انوار معصومان که اسوه عمل نیک و خیر بشر می باشند به گونه ای است که می توان از آنان به شکل ایصالی نیز بهره برد و این گونه نیست که آنان تنها راه را نشان بدهند بلکه به عنوان عروه الوثقای بشر و اسباب و وسایل قابل چنگ زدن مطرح می باشند و انسان می تواند به آنان توسل جسته و طی مسیر کند.