خوش باش دمی که زندگانی این است
روزهای پایانی اسفند مردم در ایران همه در جوش و جلا هستند تا خود را برای تحویل سال و عید نوروز آماده کنند. قصه نوروز هم که می دانیم، مربوط به امروز و دیروز نیست، از هزاره ها آمده و ایرانیان پایین بروند، بالا بروند، نوروز را جشن می گیرند و سر آن با کسی شوخی ندارند. در این باره هم هزاران هزار صفحه کتاب و مقاله نوشته شده که نوروز وقت دگرگونی طبیعت است و زمان نو شدن زمین و زمان و وقت تجدید عهد با مردگان و زندگان و هنگام دور هم جمع شدن خانواده ها و دوستان و...الخ. همه اینها درست. اما نوروز وقت تفریح و سرگرمی و فراغت و بیکاری هم هست. 14- 13 روز تعطیلی برای بی خیال عالم و آدم شدن و خوش گذراندن و یللی تللی کردن!
از همان اول اسفند و ای بسا خیلی قبل تر از آن، بسیاری در این فکرند که عید را چه کار کنند، سفر بروند یا در خانه بمانند؟ با این وضعیت افتضاح اقتصادی سفر رفتن برای بسیاری تبدیل به یک آرزوی بزرگ و برآورده نشدنی شده، اگرچه به هر حال همه ساله در نوروز شمار زیادی از ایرانیان هر طور شده یک طرفی می روند، حالا شده روستا و شهر آبا و اجدادی یا خانه یک فک و فامیل یا یک سفر شمال دو روزه و اقامت در خانه معلم و از این چیزها. اما تردیدی نیست که با این شرایط قمر در عقرب اقتصادی و قیمت های نجومی تعداد کسانی که در خانه می مانند، بسیار بیشتر شده. حالا سوال این است که اگر در خانه می مانیم، چه کار کنیم؟ نمی شود که عین چهارده روز را دید و بازدید کرد یا در خانه را بست و خوابید. اینجاست که بسیاری یاد فیلم هایی که ندیده اند یا کتاب هایی که نخوانده اند، می افتند و شروع می کنند به برنامه ریزی که در عید این فیلم ها و سریال ها را می بینیم یا این کتاب ها را می خوانیم. اما تجربه نشان داده که معمولا بعد از عید انگشت شمارند کسانی که موفق شده اند نیمی از این برنامه ها را عملی کنند.
حالا مساله این است که آیا این شکست های مکرر باعث می شود که باز سال بعد برای نوروز برنامه ریزی نکنیم؟ خیر. برنامه ریزی برای گذراندن نوروز جزوی از مناسک و آداب آن است مثل چیدن سفره هفت سین، تمیز کردن خانه، خرید نقل و نبات و شیرینی در حد وسع و توان، تهیه لباس جدید اگر مخارج سنگین و قیمت های سرسام آور اجازه بدهد. از قدیم گفته اند وصف العیش، نصف العیش. مهم نیست که چقدر از این برنامه ها محقق می شود، مهم آن است که در روزهای انتظار پایان سال، خیال این وعده ها و وعیدها خودش خیلی لذت بخش است، مثل انتظار عاشق برای وصال معشوق که ممکن است بعد از به وقوع پیوستن آن فرد با خودش فکر کند که خب، که چی؟ معشوق و وصال که می گفتند، این بود؟ آن همه مشقت و سختی همین؟ بله. همین. نباید به بعد از آن فکر کرد. به قول خیام خوش باش دمی که زندگانی این است.