به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مصطفی قماشی

  • اعظم شیرین شاندیز، مصطفی قماشی*، علی احمدی
    در این پژوهش، میزان آلودگی آرسنیک و گوگرد در نمونه های خاک دامنه های آتش فشان تفتان و دشت خاش واقع در جنوب تفتان، جنوب شرق ایران، مطالعه شده است. غلظت عناصر آرسنیک و گوگرد در نمونه های مطالعه شده به ترتیب بین 6 تا 14 پی پی ام و 03/0 تا 51/0 درصد متغیر بوده و بالاتر از حد مجاز استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا است. نقشه های پهنه بندی آلودگی برای منطقه مورد مطالعه نشان می دهند که به طور کلی نمونه های دشت خاش، بویژه بخش جنوبی آن، نسبت به نمونه های دامنه های تفتان، آلوده تر هستند. این پدیده با افزایش بخش سیلتی و رسی خاک و افزایش پی اچ در نمونه های بخش جنوبی تفتان همراه است. از مقایسه مقادیر آرسنیک و گوگرد در نمونه های آب زیرزمینی دشت خاش (به ترتیب 005/0 تا 1/0 و 72 تا 528 میلیگرم در لیتر) و نقشه های پهنه بندی آلودگی آب های زیرزمینی می توان نتیجه گیری کرد که واکنش های تبادل یونی ، بین ذرات خاک و آب زیرزمینی وجود داشته است. وجود برخی نابهنجاری های آرسنیک در نمونه های خاک دشت خاش و عدم وجود آن ها در نمونه های آب زیرزمینی، نشان از وجود کانی زایی های محلی آرسنیک مرتبط با فعالیت های گرمابی تفتان دارد. این کانی زایی ها اغلب مربوط به ترکیبات دارای جیوه و طلا هستند که کانی های سولفید آرسنیک (رآلگار و اورپیمنت) را به همراه دارند و در دوره هایی از فعالیت تفتان در این مناطق شکل گرفته اند. لذا مهمترین عامل در آلودگی خاک های منطقه مورد مطالعه، فعالیت های آتش فشانی-گرمابی تفتان بوده است.
    کلید واژگان: ژئوشیمی خاک, آتش فشان تفتان, آرسنیک, گوگرد}
    Azam Shirin Shandiz, Mostafa Ghomashi *, Ali Ahmadi
    In this research pollution of soil samples from the southern slopes of the Taftan volcano, SE Iran, and the Khash Plain to the south of the volcano is studied. The concentrations of Arsenic and Sulfur in the soil samples are 6-14 ppm and 0.03-0.51 wt.%, respectively, both more than the quality standard values of USEPA. Pollution zoning maps indicate that samples from Khash Plain to the south are, generally, more polluted in comparison with the samples from Taftan slopes to the north of the area. This phenomenon is associated with an increase in the fine-grained portion (silt-clay), and the pH of the soil samples. It is inferred from the comparison of the AS and S contents of the Khash Plain aquifer (0.005-0.1 and 72-528 mg/L, respectively) and the groundwater pollution zoning maps that water-soil ion-exchange reactions have played important role in the soil pollution processes. Some significant arsenic anomalies in the soil sample, despite the lack of the same in the groundwater, are attributed to arsenic mineralization due to Taftan hydrothermal activities. The mineralization is related to mercury-gold generation in the area which is usually accompanied by arsenic sulfide minerals realgar, AsS and orpiment, As2S3. Therefore, hydrothermal activities of the Taftan volcano produce a particular effect on arsenic and sulfur soil pollution.
    Keywords: Soil Geochemistry, Taftan Volcano, Arsenic, Sulfur}
  • نرگس عدالتی منش*، ساسان باقری، محمدحسین آدابی، مصطفی قماشی، محمد بومری

    پهنه راور واقع در جنوب بلوک طبس، سرزمینی گوه ای شکل است که بین دو گسل مرزی نایبند در شرق و کوهبنان در غرب محصور گشته است. نهشته های دوران دوم خصوصا رخساره های ژوراسیک از گسترش، تنوع و رخنمون های مناسبی در این پهنه برخوردار هستند. نهشته های تبخیری - کربناته ژوراسیک پسین موسوم به آهک های پکتن دار، سری راور، گچ مگو و تبخیری های قرمز بیدو مهم ترین بخش های سازنده این نهشته ها هستند. نهشته های مذکور در پنج برش زمین شناسی در مناطق حورجند، لکرکوه-1 و 2، خورند و شرق بهاباد به ترتیب از جنوب به شمال بررسی شده اند. 11 رخساره شاخص در این نهشته ها شناسایی شد که به محیط های کمربند پهنه های جزر و مدی، لاگون، پشته های کربناته و دریای آزاد ختم می شوند. بررسی تغییرات رخساره ای حکایت از تشکیل تبخیری ها در یک محیط پلاتفرمی احتمالا شبیه به رمپ کربناتی کم عمق هموکلینال دارد. این حوضه-های سبخایی به شکل نوارهای باریک و طویلی در راستای شمال غربی گسترش داشته اند. در مقابل در راستای عمود بر روند حوضه به سمت شرق یا غرب این نهشته ها جای خود را به رسوبات تخریبی با رخساره های عمیق تر و لغزش های زیر دریایی در سازندهای هجدک و بغمشاه داده اند. از آنجایی که کربنات های کرتاسه با ناپیوستگی زاویه دار در پهنه راور اغلب سازندهای مذکور را می پوشاند بنابراین حوضه رسوبی می بایست در ژوراسیک پسین تکاپوی تکتونیکی بارزی را پشت سر گذاشته باشد. این جنبش تکتونیکی ممکن است مربوط به مرحله ریفت قاره ای بوده و تغییرات رخساره ای جانبی مربوط به رسوبگذاری بر روی بلوک گسله ها و یا دره های حاشیه آنها باشد.

    کلید واژگان: ایران مرکزی, بلوک طبس, ژوراسیک پسین, محیط تکتونورسوبی, نهشته های تبخیری}
    Narges Edalatimanesh *, Sasan Bagheri, MohammadHossein Adabi, Mostafa Ghomashi, Mohammad Boomeri

    The Ravar terrane, is situated at the south of the Tabas block. At the Ravar series Mesozoic strata, especially the Jurassic carbonate- evaporite deposits known as Pectinid limestone, Magu gypsum and Bido red evaporates are the most important parts of this deposits and have a variety of facies, distribution, and suitable exposure. Upper Jurassic Sequence stratigraphy of the mentioned deposits were messed up and even their position on the geological maps are not coherently elaborated. So investigation on the sedimentary environment and tectonic controller factors will be a great help in understanding the sequence stratigraphy position of these deposits. Thickness of mostly shale, interbedded Pectinid limestone, gypsiferous marl, red gypsum to white and finally red evaporates sequences were measured 470, 725, 50, more than 1450 (possibly contains Hojedk and Baghamshah Formations), and 1300 m, respectively. Eleven indicator facies were identified in the studied deposits which ended in tidal flat, lagoon, shoal and open marine belts. These facies illustrate environmental characteristics of carbonate-evaporite sequences. The facies changes, display the shallow carbonate homocline ramp setting.

    Material and methods

    After studying satellite images and field surveys in the Ravar region of Kerman, 5 sections of Lakarkuh-1 and 2, Horjond, Khorand and East of Bahabad were selected as the most suitable geological sections. Total of 68 thin sections from four sections of LakarKuh-1 and 2, Horjand and Khorand were examined by petrography. Of course, it is worth mentioning that no samples were taken from the Bahabad section and these were examined only to compare the thickness and lithological facies and especially evaporite deposits.

    Conclusion

    After extensive field surveys, five geological sections with the most complete outcrops were finally selected. The reason for the decrease in the thickness of evaporative deposits from 1450 m in the Khordand, 1300 m in the Bahabad, 725 m in the Horjond, 450 m in Lakarkuh-1 and 50 m in LakarKuh-2 can probably be due to the local changes in sea water levels and availability of more evaporative conditions. In order to identify and interpret gypsum and anhydrite facies and related fabrics, several sections have been selected in the Lakarkuh and Horjond areas. First, after introducing field photos, some of the important identified fabrics were examined. The microfacies investigation of 4 sections has led to the identification of 11 microfacies with the acronyms A, B, C and D, which belong to the 4 facies belts of intertidal, lagoon, shoal and open sea environments. Finally, according to the identified facies, a sedimentary environment model was presented.

    Results

    The unusual and high thicknesses of gypsum in the Ravar region often have a tectonic origin and are mainly related to the formation of disharmonic folds. Evidence such as single nodules, enterolytic, and fenestral textures in evaporites show that these factories formed simultaneously with deposition or in the early stages of diagenesis. Three facies’ belts including intertidal zone facies (A1, A2 and A3 facies), high tidal zone facies (A4 and A5), and lagoon (B1) have been identified. The sedimentary model presented for the studied deposits in the shallow parts of a carbonate-evaporative system, which was probably a hemoclinical ramp. Examination of evaporitic facies in Lakarkuh and Horjond regions indicates that these facies are often deposited in sabkha and intertidal and lagoon environments.

    Keywords: Ravar Series, Evaporitic deposits, Sedimentary environment, Upper Jurassic, Central Iran}
  • سیده نرگس عدالتی منش، ساسان باقری*، محمد حسین آدابی، مصطفی قماشی، محمد بومری

    سنگ های سری های راور و سازند بیدو با سن آکسفوردین – کیمیریجین متعلق به ژوراسیک پسین در جنوب بلوک طبس گسترش دارند. در این بخش از بلوک طبس چهار برش زمین شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. سنگ شناختی غالب این برش ها، آهک و شیل بوده که قسمت فوقانی آنها با لایه های تبخیری پوشیده شده است. مهم ترین فرآیندهای دیاژنزی مشاهده شده در مقاطع نازک مورد مطالعه آهن دار شدن، میکریتی شدن، دولومیتی شدن، سیمانی شدن، ندول های تبخیری و تراکم می باشند. تفسیر توالی پاراژنتیکی سنگ های آهکی مورد مطالعه نشان دهنده تاثیر فرآیندهای مختلف دیاژنزی در مراحل دریایی، متائوریکی و تدفینی می باشد. در این پژوهش، نمونه های آهکی از برش های حورجند، لکرکوه شمالی و جنوبی، و خورند مورد تجزیه ژئوشیمیایی قرار گرفتند. ژئوشیمی عناصر فرعی (Na, Sr, Mn) نظیر بالا بودن مقدار Sr/Na با میانگین بیش از 2 حاکی از ترکیب کانی شناسی اولیه آراگونیتی است. بالا بودن مقادیر Mn حاکی از تاثیر دیاژنز متائوریکی روی این نمونه ها می باشد. پایین بودن نسبت Sr / Mn و Sr/ Ca در مقابل Mn حاکی از دگرسانی بیشتر در این نمونه ها است که یک سیستم دیاژنتیکی عمدتا باز با نسبت تبادل آب به سنگ بالا را نشان می دهد.

    کلید واژگان: ایران مرکزی, دیاژنز, ژئوشیمی رسوبی, ژوراسیک فوقانی, کانی شناسی اولیه}
    Seyedeh Narges Edalatimanesh, Sasan Bagheri*, Mohammad Hossein Adabi, Mostafa Ghomashi, Mohammad Boomeri
    Introduction

    The Oxfordian – Kimmeridgian rocks of the Ravar series and the Bido Formation with the age of Upper Jurassic, are distributed in the south of Tabas Block. The most important diagenetic processes in the studied thin sections are namely hematitization, micritization, dolomitization, cementation, evaporite nodules and compaction. Interpretation of paragenetic sequences of studied samples show the effect of different processes in the marine, meteoric and burial diagenetic environments. Major and minor elements and comparison with previous studies, indicate that aragonite was an original carbonate mineralogy for the Upper Jurassic carbonate rocks in the Ravar area. Low Sr / Mn and Sr/ Ca versus Mn show higher alteration in the studied samples which mainly show an open diagenetic system with high water- rock interaction.

    Material and Methods

    After field observations, 78 samples of carbonate rocks were selected from four geological sections of north of Lakar- Kuh -1, 2, Horjond, Baghamshah, and Khorand. After microscopic observations, 21 carbonate samples from studied intervals were selected for elemental investigations in the geochemistry lab of the Shahid Beheshti University. In order to determine original carbonate mineralogy, these data were compared with Mozduran Formation carbonates, Gordon warm water tropical limestones of Tasmania, the Ilam, Fahliyan Formations and Qaleh- Dokhtar carbonates with original aragonite mineralogy. Low Sr/Mn ratio show high water – rock interaction.

    Results and discussion

    Activity of microscopic organisms in these environments is associated with micritization in the lagoon environments. Bladed cement forms in the marine environments and equant, blocky and drusy calcite cements are formed in meteoric and mainly in burial environments. With increasing depth of burial, chemical compaction has formed dissolution seams and stylolite. Hemititization and dolomitization processes are formed in the late diagenetic stages.
    Geochemistry of major elements (Na, Sr, and Mn) such as high Sr/Na ratio with the average of > 2 show aragonite was an original carbonate mineralogy. High Mn values suggest the effect of meteoric diagenesis on the studied samples. Higher Sr values in some of the samples may indicate original aragonite mineralogy and low impact of diagenetic processes. The high Sr/Ca and Mn variations in the studied carbonates represent the effect of meteoric diagenesis in closed and open diagenetic systems.

    Conclusion

    Sr/Mn versus Mn variations in samples fall within and very close to aragonite field of the Mozduran Formation due to higher impact of meteorite diagenesis. This probably shows the effect of meteoric diagenesis with higher water - rock interaction (W/R) in an open diagenetic system. Relatively low Sr/Mn values show an open diagenetic system for studied carbonate samples. The Sr/Ca ratio in the studied carbonates show a relatively open diagenetic system with high water- rock interaction.

    Keywords: Diagenesis, primary mineralogy of the upper Jurassic carbonate rocks in the Tabas block}
  • نرگس عدالتی منش، ساسان باقری*، مصطفی قماشی، محمدرضا بخشی محبی

     پهنه راور واقع در جنوب بلوک طبس، سرزمینی گوه ای شکل است که بین دو گسل مرزی نایبند در خاور و کوهبنان در باختر محصور گشته است. نهشته های دوران دوم خصوصا رخساره های ژوراسیک از گسترش، تنوع و رخنمون های مناسبی در این پهنه برخوردار هستند. بازسازی ساختاری و تطابق چینه شناسی در این سرزمین در طی مطالعات صحرایی- آزمایشگاهی،  بیان می دارد که ویژگی های چینه شناسی، ساختاری و ماگمایی توالی ژوراسیک میانی تا کرتاسه فوقانی در این منطقه، مشابه با نهشته های درون یک سیستم ریفت قاره ای در حال گذر به یک حوضه پلاتفرمی در جایگاه حاشیه غیرفعال یک اقیانوس در حال گسترش است. توالی های رسوبی در این پهنه را می توان در دو گروه جای داد؛ گروه اول شامل تخریبی های سازندهای هجدک و بغمشاه، گچ و کربنات های پکتن دار و ولکانیک های بازالت آلکالن سری راور است که به عنوان توالی های همزمان با ریفت محسوب می گردند. گروه دوم شامل مارن های قرمزرنگ، تبخیری های کرتاسه زیرین و کربنات های دریایی کرتاسه فوقانی است که به عنوان چرخه رسوبی بعد از ریفت به حساب می آیند. این دو توالی با یک دگرشیبی مشخص و فعالیت آتشفشانی بازالتی در اغلب نقاط این پهنه از یکدیگر جدا می شوند. عمیق شدگی به سمت باختر نشان می دهد که محور دریای اصلی احتمالا با بستر پوسته اقیانوسی شکل گرفته در کرتاسه، می بایستی جایی در حاشیه باختری بلوک طبس باشد. افیولیت های نائین و دهشیر- بافت ممکن است بقایایی از این حوضه اقیانوسی باشند که در موقعیت حوضه پشت کمان نئوتتیس شکل گرفته اند.

    کلید واژگان: کلیدواژه ها: حوضه ریفتی, افیولیت های ایران مرکزی, ریفت موفق, کرمان}
    Narges Edalatimanesh, Sasan Bagheri *, Mostafa Ghomashi, Mohammad Reza Bakhshi

    The Ravar zone, a wedge-shaped terrane, situated at the southern Tabas block, is confined between two main boundary faults, the Nayband fault in the east and the Kuhbanan fault in the west.  The Mesozoic strata, especially the Jurassic layers, have a variety of facies, distribution, and exposure. Structural restoration and stratigraphical correlation between the Jurassic layers on the basis of the field and lab studies in the Ravar zone, brought new result.  The stratigraphy, structure, and magmatism of the middle Jurassic to late Cretaceous successions are similar to the deposits which have been evolved in the continental rift zone is being transited to a passive margin.  The sedimentary successions are classified into two groups; the clastic deposits of the Hojedk and Baghamshah Formations, and carbonate-evaporate of the Pectinid layers, and alkali basalts of the Ravar Series which are considered as the syn-rift series. The second group composed of lower Cretaceous red marl and evaporate as well as upper Cretaceous marine limestone well-thought-out as the post-rift series. These two series are separated by pronounce angular unconformity and basaltic volcanic rocks in the Ravar zone. Deepening towards the west, indicates that the main ocean, in the Cretaceous time, must be at the west side, somewhere at the west of the Tabas block. The Nain and Dehshir-Baft ophiolites could be the best candidates for the remnants of this ocean.

    Keywords: Rift basin, Central Iranian ophiolite, Successful rift, Kerman}
  • سمیه سراوانی*، محمدنبی گرگیج، مصطفی قماشی، علی احمدی
    برش نمونه سازند پابده (پالئوسن فوقانی - الیگوسن زیرین) در تاقدیس (کوه) گورپی، زاگرس و خوزستان قرار گرفته است و ازنظر سنگ شناختی شامل تناوب مارن های ارغوانی و سفید، آهک مارنی و آهک نازک تا ضخیم لایه غنی از فرامینیفر های پلانکتونیک است. باتوجه به نبود شواهد فرسایش قاره ای یا خروج حوضه از آب، مرز پایینی این سازند با سازند گورپی پیوسته است و مرز بالایی آن با سازند آسماری پیوسته و تدریجی است. مطالعات سنگ شناختی، توصیف و تجزیه و تحلیل ریزرخساره ها به ویژه رخساره های همی پلاژیک، پلاژیک و توربیدایتی در بازه زمانی پالئوسن تا الیگوسن زیرین نشان دهنده ته نشست سازند پابده در بخش عمیق حوضه رسوبی است. باتوجه به مطالعات و مشاهدات صحرایی، مطالعه رخساره ها و بررسی های سکانسی، سطوح اصلی چینه نگاری سکانسی مانند مرز سکانس، سطح حداکثر عمق، سطح سیلاب دریایی، دسته های رخساره ای و 9 سکانس ته نشستی شناسایی شده اند. براساس ریزفسیل های تشخیص داده شده، سکانس های P1، P2 و بخشی از سکانس P3 (دسته رخساره ای FSST+LST) در بازه زمانی پالئوسن، دسته رخساره های TST، HST و FRWST سکانس P3، سکانس های P4، P5، P6، P7 و P8 در ائوسن و سکانس P9 در ائوسن فوقانی - الیگوسن زیرین نهشته شده اند. تمامی سکانس ها با مرز سکانسی نوع دو آغاز می شوند. در تمامی سکانس ها به جز سکانس P3 و P4، این مرز بر سطح TS منطبق است. عمیق ترین سطح حداکثر عمق (mfs) به سکانس P3 متعلق است که با فراوانی چشمگیر کانی های اولیه و درجازای گلاکونیتی همراه است. منحنی تغییرات سطح نسبی دریا در بیشتر سکانس ها به جز سکانس P3، P8 و P9 با منحنی تغییرات جهانی سطح آب دریا برای بازه زمانی مدنظر انطباق دارد. نبود انطباق در سکانس P3، P8 و P9 بیان کننده نقش فعالیت های تکتونیکی هم زمان با رسوب گذاری در حوضه زاگرس است.
    کلید واژگان: تاقدیس گورپی, سازند پابده, محیط رسوبی, چینه نگاری سکانسی, پالئوسن - الیگوسن}
    Somaiyeh Saravani *, Mohammadnabi Gorgij, Mostafa Ghomashi, Ali Ahmadi
    Type section of Pabdeh Formation (Late Paleocene- Early Oligocene) is located in the Gurpi anticline, Zagros, Khouzestan Province. Lithologically Pabdeh Formation consists of purple and white to yellowish marl, marly limestone and thin- to thick- bedded limestone, rich in pelagic foraminiferas. Pabdeh Formation conformably overlies Gurpi Formation and is conformably overlained by Asmari Formation. Petrographic studies, description and microfacies analysis specially hemipelagic, pelagic and calciturbidite facies of Paleocene to Lower Oligocene indicate that Pabdeh Formation was deposited in a deep marine basin. Field observations, facies studies and sequence studies resulted in identification of stratal key surfaces of sequence stratigraphy such as sequence boundary, maximum flooding surface, transgressive surface, system tracts and 9 depositional sequences. Sequence P1, P2 and LST, FSST of sequence P3 are of Paleocene in age, based on identification of planktonic foraminifera, TST, HST and FRWST of sequence P3 and sequences P4, P6, P7 and P8 were deposited during Eocene, and sequence P9 suggest an age of Upper Eocene- Lower Oligocene. All sequences begin with SB2 and except of sequence P3 and P4 , SB2 and Ts surfaces coincide with each other. Deepest mfs is belongs to the sequence P3; due to the remarkable abundance of glauconite minerals. Relative sea- level curves in most sequences, except for sequences P3, P8 and P9 exactly correlate with standard global sea level curves. The role of synsedimentary tectonic activities and sea-level oscilations ,probably, are responsible for deposition of sequences P3, P8 and P9.
    Keywords: Gurpi anticline, Pabdeh Formation, sedimentary environment, sequence stratigraphy, Paleocene- Oligocene}
  • نوشین صابرشهرکی، علی احمدی، مصطفی قماشی
    افیولیت بی بی مریم بخشی از مجموعه افیولیتی نهبندان، به سن کرتاسه، در بخش شمالی پهنه گسلی نهبندان، شرق ایران، است. سنگ های مافیک این مجموعه شامل بازالت، دیاباز و گابرو هستند. نبود سنگ های دگرگونی رخساره شیست سبز، شیست آبی و آمفیبولیت، فقدان سنگ های کومه ای پریدوتیتی با وجود فراوانی پریدوتیت های گوشته ای، عدم مشاهده گابروی کومه ای علیرغم فراوانی گابروی ایزوتروپ، نبود دسته دایک های دیابازی به صورت یک واحد مستقل، گسترش اندک آهک پلاژیک و چرت های رادیولاریتی و غنی شدگی سنگ های مافیک از عناصر ناسازگار و کمیاب خاکی سبک در مقایسه با مورب عادی، دلایل نوزاد بودن حوضه اقیانوسی و افیولیت های منطقه محسوب می گردد. ماگمای مادر به وجود آورنده سنگ های مافیک این مجموعه، از نوع تولئیتی آبیسال بوده است. مقادیر متوسط TiO2 و K2O به ترتیب برابر با 47/0 و 19/0 درصد وزنی در سنگ های منطقه حاکی از ارتباط آن ها با یک ماگمای مورب عادی است. در عین حال مقادیر و نسبت های عناصر کمیاب و کمیاب خاکی حاکی از غنی بودن ماگما از عناصر ناسازگار در مقایسه با ترکیب مورب عادی است. مجموعه شواهد زمین شناختی و زمین شیمیایی بیانگر این است که پهنه گسلی نهبندان اساسا یک کافت میان اقیانوسی غیر عادی بوده است.
  • اسماعیل مرادیان، مصطفی قماشی
    منطقه مورد مطالعه دراین پژوهش در محدوده ی جنوب، غرب و شمال اصفهان واقع شده است. دراین پژوهش به بررسی ژئوشیمیایی و سنگ شناسی دولومیت های کرتاسه زیرین پرداخته شده است. براساس مطالعات سنگ شناسی و ژئوشیمیایی پنج نوع دولومیت در برش های مورد مطالعه تشخیص داده شده است. نوع اول دولومیت های خیلی ریز- ریز بلور که در شرایط نزدیک به سطح زمین و در مراحل اولیه دیاژنز در پهنه های جزرومدی تا کولاب تشکیل شده اند. در این دولومیت ها مقادیر Srبالا (2537پی پی ام) و)Fe8861 پی پی ام) و Mn(852 پی پی ام) پایین است. نوع دوم، دولومیت های ریز - متوسط بلور نیمه شکل دار تا بی شکل را شامل می شود که نسبت به نوع اول مقادیر Sr آن ها کمتر و برعکس مقادیر Fe و Mn آن ها بیشتر است. این دولومیت ها به احتمال زیاد در مراحل اولیه دیاژنز تدفینی کم عمق تشکیل شده اند. نوع سوم شامل دولومیت های متوسط - درشت بلور شکل دار و نیمه شکل دار و واجد حواشی روشن و مراکز کدر هستند. این نوع دولومیت ها در مقایسه با دو نوع قبلی دارای Fe و Mn بیشتر و Srکمتری هستند. آن ها احتمالا در شرایط تدفین بیشتر و از طریق دولومیتی شدن رسوبات آهکی قبلی و یا از تبلور دوباره دولومیت های نوع اول و دوم تشکیل شده اند. دولومیت های متوسط درشت بلور پرکننده ی شکستگی ها و فضاهای خالی، نوع چهارم از دولومیت های منطقه مطالعاتی را تشکیل می دهند. این دولومیت ها، احتمالا دراثر دیاژنز تاخیری و در طی تدفین متوسط در دمایی کمتر از 60 تا 80 درجه سانتی گراد تشکیل شده اند. دراین دولومیت ها، مقادیر Fe و Mn به سمت مرکز حفرات و شکستگی ها افزایش می یابد.
    نوع پنجم، شامل دولومیت های درشت بلور زین اسبی پرکننده حفرات و شکستگی هستند. این دولومیت ها، در خلال دیاژنز تدفینی عمیق و در دمایی بالاتر از 60 تا 80 درجه سانتی گراد، در آخرین مرحله دیاژنز تشکیل شده اند. این نوع دولومیت ها، فقط در برش نجف آباد تشخیص داده شده اند و تشکیل آن ها به احتمال زیاد مرتبط با تکتونیک منطقه بوده است.
    شواهد ژئوشیمیایی، بررسی مقادیر عناصر فرعی و اصلی و همچنین استوی شیومتری دولومیت ها حاکی از کاهش مقدار استرانسیم و افزایش مقادیر منگنز و آهن از دولومیت های نوع اول به دولومیت های نوع چهارم (پرکننده ی حفرات) است. دولومیت های خیلی ریز- ریزبلور(نوع اول) دارای بالاترین مقادیر استرانسیم و بالاترین استوی شیومتری هستند. بالابودن مقدار استرانسیم دردولومیت های خیلی ریز - ریزبلور احتمالا دلیلی بر کانی شناسی آراگونیتی کربنات های اولیه است، ضمن اینکه بالا بودن نسبت Mg/Ca در این دولومیت ها نیز تاییدی بر تشکیل آن ها از سیالاتی با شوری بالا می باشد
    کلید واژگان: دولومیت, کرتاسه زیرین, دولومیتی شدن, اصفهان}
    The study area is located to the south، west and north Esfahan province. this research is geochemical and petrographic study of Lower cretaceous dolomites. Five dolomite type have been identified. The first type is very fine-fine crystalline dolomite formed in near surface conditions and in early stages of diagenesis، in tidal flat to lagoonal environments. The Sr content is high (2537ppm) and Fe (8861ppm) and Mn (852ppm) is low. The second type is fine-medium-grained، subhedral to euhedral، crystalline dolomites. Compared to the first type، Sr content is lower and Fe and Mn content is higher. This type of dolomites is most likely formed in early burial diagenesis. The third type is medium-coarse-grained، euhedral and subhedral، crystalline dolomite and show clear rim and cloudy center. Compared to the type1 and type2، this type of dolomite contains higher Fe and Mn and lower Sr. They are likely formed in deeper burial diagenesis and by dolomitization of earlier calcareous deposits or recrystalization of first- and second- type dolomites. The medium-coarse-grained، crystalline dolomite fill in pores and fractures، and are called «four-type» in this study. This type of dolomite is likely formed during late diagenesis and under conditions of medium pressure and temperatures less than 60-80 °C. In this dolomite values of Fe and Mn increase from the fringes of pores and fractures to the center. The fifth dolomite type is coarse، crystalline، saddle dolomite filling pores and fractures. This dolomite
    Keywords: Dolomite, Lower cretaceous, Dolomitization, Esfahan, Stoichiometry}
  • هادی امین رسولی، یعقوب لاسمی، مصطفی قماشی، شرمین ظاهری
    در برش کوه آسماری، نهشته های بالایی سازند پابده دربردارنده رخساره های میکروبی (توفا و استروماتولیت) وابسته به محیط های دریاچه ای است. مرز بالایی نهشته های یاد شده ناپیوسته است و با افقی از خاک قدیمی مشخص شده است. بر روی این افق، انیدریت پایه و نهشته های ژرف زون تدریجی سازندهای پابده و آسماری جای دارند. هم ارز زون تدریجی، نهشته های بخش پایینی سازند آسماری در برش های کوه میش، شاهزاده عبدالله، تنگ سرخ و رگ سفید و چاه های گچساران 31 و آغاجاری 61 هستند که بر روی مرز ناپیوسته یا پیوستگی هم ارز جای دارند. بنابراین، انیدریت پایه و نهشته های زون تدریجی، به سازند آسماری وابسته هستند. تغییرات بارز رخساره ها در نزدیک مرز سازندهای آسماری-پابده به رخداد بارگذاری راندگی، تغییرات آب و هوا و نوسانات سطح نسبی دریاها در مرز روپلین-شاتین وابسته است.
    کلید واژگان: سازند پابده, سازند آسماری, برش کوه آسماری, روپلین, شاتین}
    H. Amin, Rasouli, Y. Lasemi, M. Ghomashi, S. Zaheri
    The uppermost layers of the Pabdeh Formation in Kuh e-Asmari section consist of microbial (tufa and stromatolite) facies interpreted to have been deposited in a lacustrine environment. These deposits are unconformably overlain by basal anhydrite and transitional zone of the Asmari and Pabdeh Formations. The transitional zone is correlated with the lower Asmari (with a basal unconformity or correlative conformity) in the Gachsaran No. 31 and Aghajari No. 61 wells and in Kuh e-Mish, Shahzadeh Abdullah, Tang-Sorgh and Rag-Sefid surface sections. Therefore the basal anhydrite and transitional zone should be considered as a part of the Asmari Formation. The drastic facies change near the Pabdeh and Asmari contact is due to thrust-loading, relative sea-level changes and climatic variations close to Ruplian-Chattian boundary.
    Keywords: Pabdeh Formation_Asmari Formation_Kuh e Asmari_Ruplian_Chattian}
  • مصطفی قماشی، یعقوب لاسمی

    سازند سرخ شیل(تریاس زیرین) در بخش هایی از بلوک طبس رخ نمون دارد. این سازند از آهک، دولومیت، ماسه سنگ، شیل و گچ تشکیل شده است. مرز پایینی آن با سنگ های پرمین و مرز بالایی آن با دولومیت های سازند شتری، ناپیوستگی فرسایشی دارد. جهت بررسی رخساره ها و محیط های رسوبی سازند سرخ شیل، برش های چینه نگاری گدارسرخ (جنوب خاور طبس)، گدارگچال (جنوب باختر طبس) واسلام آباد (جنوب خاور زرند) بررسی شده اند. پژوهش های صحرایی وآزمایشگاهی نشان داده است که این سازند از رخساره های کربناته (محیط های تالاب پشت سد تا پهنه جزر و مدی)، سیلیسی آواری (محیط های تالاب پشت سد، پهنه جزر و مدی و دشت ساحلی) و تبخیری (محیط پلایا) تشکیل شده است. رخساره های طوفانی کربناته و آواری نیز شناسایی شده اند. رخساره های سازند سرخ شیل در یک رمپ کربناته-تخریبی هموکلینال، همسان با خلیج فارس امروزی، تشکیل شده اند. توالی سنگ های سازند سرخ شیل در بلوک طبس، نشان دهنده یک سکانس رسوبی (چرخه رده سوم) است که با ناپیوستگی های فرسایشی نوع 1 محدود می شود. دریایی تر شدن رخساره ها به سوی شمال، روند رو به شمال جریآن های قدیمی و ضخامت زیاد سنگ های تریاس زیرین نشان می دهد که سازند سرخ شیل، دریک حوضه کافت عقیم در امتداد گسل های کلمرد کوهبنان و نایبند نهشته شده است

    The Sorkh Shale Formation (Lower Triassic) crops out in parts of Tabas Block. This formation is composed of limestone, dolomite, sandstone, shale and gypsum. Its lower contact with the Permian rocks and its upper contact with the Shotori Formation is marked by distinct erosional unconformity. To determine the depositional environments of the Sorkh Shale Formation, stratigraphic sections of Godar-e-Sorkh (southeast of Tabas), Godar-e-Gachal (southwest of Tabas) and Islam-Abad (southeast of Zarand) have been studied. Field and laboratory studies have shown that the Sorkh Shale Formatin consists of carbonate (lagoonal to tidal flat environments), silisiclastic (lagoonal, tidal flat and coastal plain environments) and evaporite (playa environment) facies. Both carbonate and siliciclastic storm deposites (tempestite) are also recognized. The Sorkh Shale Formation have been formed in a homoclinal clastic-carbonate ramp similar to the peresent day Persian Gulf. The Sorkh Shale succession in the Tabas Block indicates a depositional sequence (3rd_order cycle) bounded by type 1 unconformities. Northward increase in carbonate content, northward paleocurrent directions and higher thickness of the Lower Triassic rocks indicate that the Sorkh Shale Formation was deposited in a failed rift along the Kalmard/Kuhbanan and Nayband Faults.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال