به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « Practical Wisdom » در نشریات گروه « علوم اجتماعی »

تکرار جستجوی کلیدواژه « Practical Wisdom » در نشریات گروه « علوم انسانی »
  • هادی موسوی*
    دانش اجتماعی که در دوره اسلامی شکل گرفته، در بخش مهمی از خود، تحت عنوان حکمت عملی شناخته شده است، آن نظامی از دانش که قانون ها، نظریات و مفاهیم ویژه ای برای شناخت اجتماعی فراهم ساخته است. شناخت این عناصر می تواند مسیر فهم زبان این دانش باشد. از جمله این نظریات، تفاسیر متعدد از اصلی است تحت عنوان «ترکیب» که با نظریه های مختلفی تفسیر شده است. ترکیب به عنوان اصلی متافیزیکی توانایی تفسیر اجزاء و عناصر مختلف طبیعیاتی و مابعدطبیعی را داراست. نمونه ای از این ترکیب ها در جهان انسان تحت عنوان جامعه شکل می گیرد. در این راستا با یک نگاه تحلیلی-تاریخی فرایند شکل گیری تفاسیر مختلف از نظریه ترکیب در خصوص واقعیت اجتماعی را بازخوانی کرده ایم و در نهایت دیدگاهی ابداعی در تبیین چیستی جامعه با استفاده از ترکیب اتحادی ماده و صورت در حکمت نظری و ترکیب انضمامی ماده و صورت در حکمت عملی ارائه شده است. در نتیجه ترکیب انضمامی آن، تفسیری از اصل ترکیب خواهد بود که تبیین هویت جامعه را عهده دار می شود. در یک توسعه نظری دیگر که با نظریه اعتباریات علامه طباطبایی در تبیین هویات اجتماعی پدید آمده، ترکیب انضمامی پیوند ویژه ای با اعتباریات برقرار می کند. در نهایت، آن نظام عامی که بتواند مفاهیم و نظریات علوم اجتماعی دوره اسلامی را بیان کند، حکمت عملی آن دوره خواهد بود.
    کلید واژگان: ترکیب انضمامی, حکمت عملی, دانش اجتماعی, فلسفه اجتماع, ماده و صورت, نظریه های ترکیب}
    Hadi Mousavi *
    Social knowledge, which was formed in the Islamic era and is known as practical wisdom in an important part, is a system of knowledge that provides special laws, theories and concepts for social knowledge. Knowing these elements can be the way to understand the language of this knowledge. Among these theories, there are many interpretations of the original under the title of "composition" which has been interpreted with different theories. Composition as a metaphysical principle has the ability to interpret various natural and unnatural components and elements. An example of these composition is formed in the human world under the title of society. In this regard, with an analytical-historical view, we have reread the formation process of various interpretations of the theory of composition regarding social reality, and finally, an innovative point of view in explaining what society is by using the united composition of matter and form in theoretical wisdom and the concrete composition of matter and form in The strategy is presented. As a result, its concrete combination will be an interpretation of the principle of composition, which is responsible for explaining the identity of the society. Finally, the general system that can express the concepts and ideas of social sciences of the Islamic period will be the practical strategy of that period.
    Keywords: Composition Theories, Concrete Composition Of Matter, Form, Social Knowledge, Social Philosophy, Practical Wisdom}
  • فریبا نیک سیر، سیدخدایار مرتضوی اصل*، فرامرز میرزازاده احمدبیگلو
    تفکر در باره هویت فردی و جایگاه فرد و گروه ها در نظام های سیاسی از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده است. از این رو مفهومی به نام «حق تفاوت» مطرح شده است که در حیطه عدالت اجتماعی و به تبع آن در عرصه سیاسی قرار می گیرد. جماعت گرایان و جان استوارت میل نظریه پرداز لیبرال و فمینیست پیشکسوت نیز در مورد «حق تفاوت» اجماع نظر دارند. این مقاله با تاکید بر جنسیت، بر آن است که این دو تفکر را واکاوی و مقایسه کند. پرسش این است که اختلاف نظر جماعت گرایان و میل در خصوص حق تفاوت در چیست؟ فرض این است که جماعت گرایان تحت تاثیر مفهوم حکمت عملی (فرونیسس) ارسطو، برداشتی از هویت و حقوق افراد در بستر اجتماعی ارائه می دهند که متضمن زندگی سعادتمندانه درون نظام های سیاسی است. اما جان استوارت میل که از برابری و حقوق افراد از جمله زنان در بستر تفاوت ها دفاع می کند، تحت تاثیر برداشتی دیگر از حق تفاوت است که برگرفته از «رمانتیسم» روسو و هردر می باشد. علاوه بر این، اگرچه به نظر می رسد دیدگاه میل در برخی موارد شباهت هایی با جماعت گرایان دارد، نمی توان نگرش او را به اندیشه جماعت گرایان نزدیک دانست ، زیرا این دو به نحو متفاوتی مفاهیم هنجاری و فرااخلاق خود را سازمان می دهند.
    کلید واژگان: حق تفاوت, جماعت گرایی, حکمت عملی, جان استوارت میل, رمانتیسم}
    Fariba Niksiar, Seyed Khodayar Mortazavi Asl *, Faramarz Mirzazade Ahmad Beiglo
    Thinking about individual identity and the position of individuals and groups in political systems has long been of interest to different thinkers. Therefore, a right called "the right to difference" has been proposed, which is included in the scope of social justice and accordingly is included in the political arena. Communitarians and John Stuart Mill have a consensus on the "right to difference". This article, with an emphasis on gender, aims to analyze and compare these two thoughts. The question is, what is the difference between communitarians and Mill regarding identity and the right to difference? The answer is, the communitarians, under the influence of Aristotle's concept of practical wisdom, provide an understanding of the concept in the social context which guaranties a happy life. But John Stuart Mill, who defends the equality and rights of individuals in the context of differences, including women, is influenced by another understanding of the right to difference, which is derived from the "romanticism" of Rousseau and Herder. In addition, although it seems that Mill's view has some similarities with the communitarians, his attitude is not close to the communitarians’ thoughts, because these two attitudes organize their normative and meta-ethical concepts in different ways.
    Keywords: Right to difference, communitarianism, practical wisdom, John Stuart Mill, Romanticism}
  • غلامعلی سلیمانی*
    سیاست چه نسبتی با متافیزیک دارد؟ آیا می توان برای سیاست، مبانی یا بنیادهایی متافیزیکی در نظر گرفت که بتواند به ما در توصیف ماهیت امر سیاسی کمک کند؛ یا اینکه همان طور که در سیاست به معنای جدید طرح می شود، سیاست فاقد بنیادهای فلسفی، نظری یا متافیزیکی است؟ این پژوهش به سراغ این پرسش رفته است که سیاست در جهان بینی اسلامی بر چه بنیادهای نظری یا متافیزیکی استوار است؟ به نظر می رسد برای پاسخ به این پرسش مهم باید ابتدا به سراغ تقسیم بندی های اولیه از دانش در بین مسلمین یعنی حکمت نظری و عملی رفت. با بررسی سیر دانش از این منظر و ارتباط میان این دو می توان گفت «فلسفه به معنای خاص» یا «الهیات»، آبشخور اصلی گزاره های متافیزیکی موثر بر سیاست در جهان بینی اسلامی است، گزاره هایی که به یک معنا ماهیت متفاوتی به سیاست در جهان بینی اسلامی بخشیده است.
    کلید واژگان: جهان بینی اسلامی, حکمت نظری, حکمت عملی, سیاست متافیزیک}
    Gholamali Soleimani *
    What is the correlation between metaphysics and politics? Is it possible to identify metaphysical underpinnings that could assist in elucidating the essence of political matters, or does politics, in its contemporary sense, lack philosophical, theoretical, or metaphysical foundations? The purpose of this research is to provide an answer to the question of what metaphysical or theoretical foundations Islam places on politics. Before we can address this crucial inquiry, we must first examine the fundamental categories of knowledge that exist within the Muslim faith: theoretical wisdom and practical wisdom. Through an analysis of the knowledge process and the interconnection between philosophy and theology, it is possible to deduce that “philosophy in the specific sense” or “theology” serves as the primary origin of metaphysical propositions that influence politics within the Islamic worldview. These propositions have endowed politics with an entirely new essence.
    Keywords: Islamic Worldview, Metaphysics, politics, practical wisdom, theoretical wisdom}
  • یحیی بوذری نژاد، محمدحسین جمال زاده*، سعید آریان پور

    یکی از افرادی که در دوران سلطنت صفویه درحالی که بالاترین منصب مذهبی را در حکومت داشت، به آسیب شناسی دینی صفویه دست یازید، ملا محمدباقر سبزواری مشهور به محقق سبزواری است. او در کتاب روضهالانوار عباسی که به درخواست شاه عباس دوم نوشت، تلاش کرد علاوه بر ذکر رهنمودهایی برای اداره حکومت و اصولی برای مملکت داری، آسیب هایی را که صفویه بدان دچار بود، بیان کند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر محقق سبزواری در کتاب روضهالانوار عباسی، صفویه دچار چه آسیب هایی بوده است؟ ازاین رو با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با گردآوری کتابخانه ای داده ها، به یافته های زیر رسیده ایم: آسیب شناسی دینی سبزواری از صفویه، در پنج زمینه آسیب شناسی دین، معرفت دینی، جامعه دینی، دین داری، نهادهای دینی دسته بندی می شود. اندیشه اصلاحی در روضهالانوار عباسی او مبتنی بر حکمت عملی اسلام است و رویکرد عدالت محورانه و مهرورزانه در قبال عامه مردم در آن مشهود است. همچنین باید موضوع کتاب روضهالانوار عباسی را تدوین و تحقق الگوی سیاست ورزی مومنانه دانست که مبتنی بر اعتقادات و احکام و اخلاق اسلامی، شیوه ای از امربه معروف و نهی ازمنکر اجتماعی را به دست می دهد. سبزواری در بسیاری موارد با بیانی کنایی، منظور خود را گفته و در برخی موارد هم به تصریح مستقیم آسیب ها پرداخته است. سبزواری برای رفع آسیب های مذکور و حفظ و بقای حکومت، سه عامل را دخیل می داند که برخاسته از مبانی خاص اندیشه سیاسی اوست: 1. عامل باطنی: اصلاح رابطه باطنی (معنوی) حاکم با خداوند؛ 2. عامل ظاهری: اصلاح رابطه حاکم با مردم و دولت مردان در رعایت اصول مملکت داری؛ 3. عامل ظاهری و باطنی: عدالت ورزی و مهروزی با مردم و مبارزه با ظلم و ظالم.

    کلید واژگان: محقق سبزواری, صفویه, ایران, شاه عباس دوم, روضه الانوار عباسی, حکمت عملی, آسیب شناسی دینی}
    Yahya Bouzarinejad, MohammadHossein Jamalzadeh *, Saeid Arianpour

    One of the scholars who studied Safavid pathology during the Safavid dynasty, while holding the highest religious position in the government, is Mullah Mohammad Baqir Sabzevari, well-known as Mohaqeq Sabzevari. In his book Rozatol-Alnwar Al-abbasi, written at the request of Shah Abbas II, in addition to providing guidelines for ruling the government and principles for statecraft, he tried to describe the harms that the Safavids suffered. This study seeks to answer this question: from the perspective of Sabzevari in the book Rozatol-Alnwar Al-abbasi, what social harms did Safavid suffer from? Therefore, using a descriptive-analytical method and collecting datasets by library searching, the following findings have been reached: Sabzevari's religious pathology of Safaviya, according to the type of damage mentioned by him, is classified in five fields: pathology of religion, religious knowledge, religious society, religiosity and religious institutions. Sabzevari has been working as a social reformer to improve the livelihood and resurrection of the people, the reformist idea in Rozatol-Alnwar Al-abbasi is based on the practical wisdom of Islam and It shows a justice-oriented and compassionate approach to the general public. Rozatol-Alnwar Al-abbasi should also be mentioned as a text in order to formulate and realize the model of faithful politics, which, based on Islamic beliefs, judgments and ethics, offers a method of ordering good and forbiding bad, at a time when social reform is possible only through accompanying kings. In this book, he has stated his meaning in many cases with ironic expression, and in some cases, he has directly described the harms Sabzevari considers three factors to be involved in order to fix the mentioned damages and preserve and survive the government, which arise from the specific foundations of his political thought: 1- Inner factor: improving the ruler's inner (spiritual) relationship with God 2- External factor: improving the relationship of the ruler with the people and Statesmen in observing the principles of statecraft 3- External and internal factors: justice and peace with the people and fight against oppression and oppressors.

    Keywords: Mohaqeq Sabzevari, Safavid, Iran, Shah Abbas II, Rozatol-Alnwar Al-abbasi, practical wisdom, Religious pathology}
  • سید حمیدرضا حسنی*، هادی موسوی
    آنچه امروزه با عنوان «علوم اجتماعی» از علوم انسانی یاد می‎شود، میراث‎دار سنت فلسفی اسکاتلندی و فرانسوی است. فیلسوفان کلاسیک آلمان آنچه را همتایان فرانسوی شان بیشتر با عنوان علوم اجتماعی می‎فهمیدند، با عناوین «علوم تاریخی»، «علوم روحی» و یا «علوم اخلاقی» مطرح کردند؛ اینها همه مسبوق به اصطلاح فلسفه خلقی است. این همه نشان از تفاوت منظری است که این دیدگاه‎ها در مورد ماهیت و چیستی انسان اختیار کرده بودند. از منظر امثال دیلتای، علوم انسانی، از آن جهت علم تاریخی‎اند که انسان را موجودی تاریخی می‎فهمیدند؛ یا برخی دیگر، از آنجا که انسان را موجودی صاحب اراده می‎دانستند، ازاین رو حوزه علوم انسانی را ساحت اراده و اخلاق تصویر می کردند. ازهمین رو، امثال گادامر نیز علم انسانی را میراث‎دار فرونسیس ارسطویی می‎دانند. از دیدگاه این نوشتار، اگرچه تمرکز بر حکمت عملی ارسطویی نمی‏تواند آورده چندانی برای علوم انسانی داشته باشد، اما دوره دیگری از حکمت عملی در فضای اندیشمندان مسلمان شکل گرفته است که در کنار حفظ نام حکمت عملی، هویت آن را به طورکلی متحول کرد و آن سنگ بنای قانون کردار انسانی در دانش حکمت عملی بود؛ قانونی جهانی که حکمت عملی را از مطالعه شخص فضیلت مند به دانش شناسایی جهان انسان و جهان اخلاق ارتقا داد و درنتیجه خود را به عنوان نیای بزرگ علوم انسانی تثبیت کرد؛ نقشی که در طول تاریخ به فراموشی سپرده شد.
    کلید واژگان: علوم انسانی, علوم اجتماعی, علوم تاریخی, علوم روحی, فلسفه خلقی, حکمت عملی, فرونسیس}
    Seyyed Hamid Reza Hassani *, Hadi Mousavi
    The so−called "Social Sciences" today inherit the Scottish and French philosophical tradition. Classical German philosophers referred to what their French counterparts understood as the social sciences, under the headings "Historical Science", "Geisteswissenschaften" or "Moral Sciences". All of this predates the so−called "Moral Philosophy". All of this shows the difference in perspective that these views have taken on the nature of human. From the point of view of Wilhelm Dilthey, the Human Sciences are Historical Sciences because he understood human as a historical being. On the other hand, others, because they considered human as a Voluntary creature, therefore, portrayed the field of Human Sciences as the realm of will and morality. Gadamer, therefore, consider Human Science to be the legacy of Aristotelian Phronesis. From the point of view of this article, although the focus on Aristotelian Practical Wisdom cannot bring much to Human Sciences, but another period of Practical Wisdom has been formed in the space of Muslim thinkers, which, in addition to preserving the name of Practical Wisdom, has changed its identity in general. That was the cornerstone of the law of human action in the knowledge of Practical Wisdom; A universal law that promoted practical wisdom from the study of the virtuous to the knowledge of recognizing the human world and the world of morality, and thus established itself as the great ancestor of the Human Sciences.
    Keywords: human sciences, social sciences, Historical Sciences, Geisteswissenschaften, moral philosophy, practical wisdom, Phronesis}
  • سید حمیدرضا حسنی*، هادی موسوی
    آیا علوم اجتماعی/انسانی بدون ابتناء بر نظریه‏ای در باب حکمت عملی امکان‏پذیر هستند؟ با تحلیلی تاریخی از جریان چگونگی حضور حکمت عملی در اندیشه های فلسفی و علوم انسانی/اجتماعی می توان به این قاعده کلی دست یافت که آنچه امروزه با عنوان علوم انسانی/اجتماعی با آن مواجهیم، نظریه ای از سنخ حکمت عملی است. شکل گیری انواع خاصی از علوم انسانی‏ توسط رویکردهای فلسفی گوناگون در طول تاریخ و در موقعیت های جغرافیایی متعدد نشانگر آن است که نظام های فکری مختلف می‏توانند نظام های تربیتی و تدبیری متفاوتی را در جوامع بشری جاری سازند. در این مقاله با نگاهی به آثار اندیشمندانی چون ارسطو، خواجه نصیرالدین طوسی، آگوست کنت، امیل دورکیم، کارل مارکس، ماکس وبر و گادامر در یک فرایند تاریخی نشان خواهیم داد که هر جریان خاصی از علوم انسانی/اجتماعی درواقع نظریه ای در باب حکمت عملی ارائه کرده است. بنیادهای متافیزیکی این نظریه را می توان در تقسیم موجودات مورد مطالعه فلسفه یافت؛ آنجا که موجودات را به دو دسته تقسیم بندی می کنند: موجوداتی که با اراده انسانی پدیده می آیند و موجوداتی که مستقل از اراده انسانی وجود دارند. در این موقعیت، پذیرش اراده‏ای مستقل از نظام طبیعی برای انسان و عدم پذیرش آن توانسته است حداقل دو جریان عمده در علوم انسانی ایجاد کند که گروهی بر وحدت روش در علوم طبیعی و انسانی و گروهی دیگر بر تمایز روشی در این دو دسته از علوم تاکید کرده‏اند. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد این جریان را در برخی از برجسته‏ترین اندیشمندان حوزه حکمت عملی و علوم انسانی نشان دهیم؛ گرچه چنین کاری را می توان در مورد تمام اندیشمندانی که حوزه مستقلی در حکمت عملی یا علوم انسانی دارند نیز تطبیق کرد
    کلید واژگان: حکمت عملی, علوم انسانی, علوم اجتماعی, کنش انسانی, اراده, روش شناسی علوم انسانی}
    seyyed hamid reza hassani *, hadi mousavi
    Does every paradigms of human/social sciences base on a theory of practical wisdom? Historical analysis of the presence of practical wisdom in philosophical and human/social thought, shows us that everything we call human/social sciences, are theories in the field of practical wisdom. The outcome of different philosophical approaches in the history and in different geographical situations, is a special kind of human/social sciences. This reveals us that different systems of thought can produce different educational and strategic systems. With a glimpse to the works of Aristotle, Nasir al-Din al-Tusi, Auguste Comte, Emile Durkheim, Karl Marx, Max Weber and Hans-Georg Gadamer we show that how they proceed a theory in practical wisdom as it is equal to human/social sciences. Metaphysical foundation of this theory is the division of existence into creatures who are independent of human will and dependent ones
    Keywords: practical wisdom, human sciences, social sciences, human action, will, methodology of human-social sciences}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال