به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

procedural knowledge

در نشریات گروه روانشناسی
تکرار جستجوی کلیدواژه procedural knowledge در نشریات گروه علوم انسانی
تکرار جستجوی کلیدواژه procedural knowledge در مقالات مجلات علمی
  • نجمه فرساد، سید حسن علم الهدایی*، علی مقیمی، سحر مقیمی، مهدی جباری نوقابی
    مقدمه

    مطالعات رفتاری قبلی، فهم سطحی فراگیران از تابع و مباحث مرتبط با آن را عاملی موثر در مشکلات مربوط به حل مسایل تفسیر نمودار تابع می دانند. هدف این مطالعه بررسی این موضوع با استفاده از ابزار علوم اعصاب شناختی بود. بدین منظور پردازش های شناختی دو گروه از دانشجویان با دانش عمیق و سطحی از تابع، هنگام حل مسایل تفسیر نمودار تابع، با استفاده از  پتانسیل های وابسته به رویداد (ERP) مقایسه شد.

    روش کار

    این پژوهش کمی و به روش نیمه تجربی بود. جامعه آماری 177 نفر از دانشجویان رشته های مختلف مهندسی یکی از دانشگاه های شرق کشور بودند که توسط یک آزمون ریاضی به دو گروه تقسیم شدند: افراد دارای دانش مفهومی و رویه ای عمیق و سطحی (دانش عمیق و دانش سطحی). از هر گروه 14 نفر در آزمایش ERP شرکت کردند.

    یافته ها

    داده های رفتاری دقت پاسخ گروه دانش عمیق را به طور معناداری بالاتر از گروه دانش سطحی نشان داد. اما سرعت پاسخ دو گروه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشت. داده های الکتروفیزیولوژی مشخص کرد که دامنه مولفه P300 گروه دانش سطحی، در الکترودهای نواحی مرکزی، مرکزی_آهیانه ای و آهیانه ای، بیشتر از گروه دانش عمیق است.

    نتیجه گیری

    اگر چه داده های رفتاری سرعت پاسخ دو گروه را تقریبا یکسان نشان داد، اما داده های الکتروفیزیولوژی مشخص کرد که انجام تکالیف تفسیر نمودار تابع، برای گروه دانش سطحی، خواسته های توجه ی بالاتری داشته و منابع پردازشی بیشتری را فعال می کند. این نتایج، نقش مهم ابزارهای علوم اعصاب شناختی را در فراهم آوردن اطلاعات در مورد تفاوت های عملکرد افراد مختلف نشان می دهد.

    کلید واژگان: پتانسیل های وابسته به رویداد، دانش مفهومی و رویه ای، تفسیر نمودار تابع، عملکرد شناختی
    Najmeh Farsad, Hassan Alamolhodaei*, Ali Moghimi, Sahar Moghimi, Mehdi Jabbari Nooghabi
    Introduction

    The purpose of this study is to compare the cognitive processes and abilities of two groups of students by using and analyzing event-related potentials (ERPs) during solving problems on interpretation of the graph of functions.

    Methods

    The research method was quantitative and quasi-experimental. The participants of this study were 177 male undergrad engineering students. By the researcher-made mathematics test, participants were divided into two groups of deep conceptual and procedural knowledge (DK) group and superficial conceptual and procedural knowledge (SK) group. Fourteen students were randomly chosen from each group and taken the task and ERPs recording experiment.

    Results

    The DK group responded more accurately than the SK group. However, the reaction time of the two groups did not show significant variations. The ERP findings demonstrated that the amplitude of the P300 component for the SK group was considerably higher than that of the DK group over central, centro-parietal and parietal brain areas at the question window.

    Conclusion

    Although behavioral data in the reaction time of between two groups was almost identical, electrophysiological data indicated that doing the interpretation tasks in the SK group would have higher demands and activated further processing brain resources. Also, according to ERPs data, it was determined that the difference between the cognitive processing of the two groups occurs in the first stage and after seeing the graph of the function. These results point to the crucial role of cognitive neuroscientific technics in providing information on the differences in the cognitive performance of different individuals.

    Keywords: Event related potentials (ERPs), Conceptual, procedural knowledge, Interpretation of the graph of function, Cognitive performance
  • نجمه فرساد، سید حسن علم الهدایی*، علی مقیمی، سحر مقیمی، مهدی جباری نوقابی
    مقدمه
    در این مقاله به کمک پتانسیل های وابسته به رویداد (ERPs)، به بررسی تفاوت های الکتروفیزیولوژی دو گروه از دانشجویان، هنگام حل مسائل انتقال بین بازنمایی نموداری و جبری تابع، پرداخته می شود.
    روش
    این پژوهش از نوع کمی و به روش نیمه آزمایشی می باشد. جامعه آماری شامل 177 نفر از دانشجویان سال اول رشته های مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد هستند که به کمک یک آزمون ریاضی محقق ساخته به دو گروه دانش مفهومی و رویه ای سطح بالا (دانش سطح بالا) و گروه دانش مفهومی و رویه ای سطح پایین (دانش سطح پایین) تقسیم بندی شدند. از هر گروه 14 نفر به طور تصادفی انتخاب شده و در آزمایش اصلی شرکت کردند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که تعداد پاسخ های درست در گروه دانش سطح بالا بیشتر از گروه دانش سطح پایین است. تفاوت معناداری بین سرعت پاسخ دوگروه مشاهده نشد. از لحاظ الکتروفیزیولوژی دامنه مولفه P300 گروه دانش سطح پایین، بیشتر از گروه دانش سطح بالا در الکترودهای نواحی O2،O1،P4،PZ،P3،CP6،CP5 بود.
    نتیجه گیری
    تفاوت دامنه مولفه P300 در گروه دانش سطح پایین و دانش سطح بالا موید این است که افراد دارای دانش سطح بالا نسبت به افراد دارای دانش سطح پایین، از کارکرد مغزی بهینه تری برخوردار بوده و از استراتژی متفاوتی برای پردازش اطلاعات در حل مسائل استفاده می کنند. نتیجه ای که شاید نتوان به راحتی از داده های سنتی قلم و کاغذی به آن دست یافت
    کلید واژگان: دامنه مولفه P300، دانش مفهومی و رویه ای، بازنمایی نموداری و جبری تابع
    Najmeh Farsad, Hassan Alamolhodaei, * Ali Moghimi, Sahar Moghimi, Mehdi Jabbari Nooghabi
    Aim: The aim of this paper was to examine the electrophysiological differences between two groups of students during solving problems on translation between graphical and algebraic representations of functions.
    Methods
    The research method of this paper was quantitative and quasi-experimental. We recruited 177 undergraduate male students studing engineering at Ferdowsi University of Mashhad. Using a a researcher-made mathematics exam they were divided into two groups; high conceptual and procedural knowledge group (HKG) and low conceptual and procedural knowledge group (LKG). Fourteen individuals were randomly selected from each group and participated in the ERPs experiment.
    Results
    The number of true responses were higher for the HKG compared to the LKG. No significant differences were found between speed of response time of two groups. The ERP results showed that the P300 amplitude for the LKG was significantly higher than that of the HKG over CP5, CP6, P3, PZ, P4, O1 and O2 electrodes.
    Conclusion
    It seems possible that the differences between P300 amplitude between LKG and HKG are probably due to different mental strategies adopted by the two aforementioned groups during problem solving
    Keywords: P300 amplitude, conceptual, procedural knowledge, graphical, algebraic representation
  • مسعود مرادی، هاشم فردانش، محمود مهرمحمدی، نعمت الله موسی پور
    از عناصر مهم نظام تعلیم و تربیت در کنار سایر عوامل نظام آموزشی، رویکردها، الگوها و روش های تدریس است. تدریس فعالیتی است که در کانون و نقطه تلاقی همه عناصر آموزشی قرار دارد و مهمترین عملکرد معلم در کلاس درس محسوب می باشد که زمینه را برای یادگیری فراهم می سازد. تدریس فرایند تسهیل کننده یادگیری است. از آنجا که با هر روشی نمی توان هر موضوعی را تدریس کرد، بنابراین برای تدریس موضوعات گوناگون روش های تدریس مناسب نیاز است. ماهیت موضوعات به نوع دانشی که درباره آن بحث می کند بستگی دارد. از دیدگاه صاحب نظران روان شناسی شناختی با رویکرد پردازش اطلاعات سه نوع دانش وجود دارد؛ دانش از نوع «بیانی»؛ دانش از نوع «روش کاری»؛ و دانش از نوع «تصاویر ذهنی». موضوعات روش کاری سه نوع هستند که عبارتند از: دانش روش کاری «شناسایی طرح» و دانش روش کاری «مراحل عمل» و دانش روش کاری از نوع انتقالی یا ابتکاری. آموزش و تدریس انواع موضوعات از هم متفاوت بوده و هر کدام به روش متفاوتی آموزش داده می شود. بر این اساس شناخت نوع دانش از لحاظ دانش روش کاری شناسایی طرح، دانش روش کاری مراحل عمل و دانش روش کاری انتقالی دارای اهمیت بسزایی بوده و نیاز به طراحی الگوی تدریس مناسب برای آنها احساس می شود. مقاله حاضر درباره تعاریف و مفاهیم، و انواع دانش روش کاری و انتقالی و ارائه یک الگوی تدریس برای تدریس انواع موضوعات روش کاری بحث می کند.
    کلید واژگان: تعلیم و تربیت، تربیت معلم، برنامه درسی، تدریس، الگوی تدریس، دانش روش کاری، کار انتقالی
    M. Moradi, H. Fardanesh, M. Mehrmohammadi, N. Mosapour
    pproaches, models, and methods of teaching, among other factors, are important factors in any educational system. Teaching is an endeavor that is at the crossroads of all the activities in the classroom, and is the most important activity enacted by teachers that prepares the context for student learning. Teaching is the process of facilitating student learning. There are different methods for teaching different kinds of contents. Kinds of content refer to the kind of knowledge that comprises it. According to the information processing psychologists there are three different kinds of knowledge; declarative knowledge; procedural knowledge; and images. Procedural knowledge has three kinds; pattern recognition; action sequence; and heuristic procedures. Teaching procedural knowledge requires special steps that is different for steps necessary for teaching declarative knowledge. Recognizing the kind of knowledge that one intends to teach is therefore essential for a successful teaching. A model for teaching different kinds of procedural knowledge in presented in this article.
    Keywords: education, teacher education, curriculum, teaching model, procedural knowledge
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال