ایران معاصر و فقدان فیلسوف در ابعاد جهانی؟

نسبت فیلسوف ایرانی و ابعاد جهانی چیست؟ بیشتر دانشجویان می پرسند که «چرا ما در ابعاد جهانی فیلسوف و اندیشمند نداریم؟» و وقتی از آنها می پرسیم مراد از فیلسوف/ اندیشمند یعنی چه و چه کسانی مصداق آن هستند، پاسخ می دهند مثلا هابرماس یا دالمایر. اینکه «دالمایر» فیلسوف/ اندیشمند در ابعاد جهانی باشد را نمی دانم ولی دست کم در مورد هابرماس می توانیم توافق داشته باشیم. نکته مهم از تعیین این مصادیق در گفت و گو با دوستان به این برمی گردد که در ذهن من این پرسش شکل می گیرد که اگر فرضا من یک فیلسوف در ابعاد جهانی بودم، این مقاله/ مقاله ها مقاله و مقاله های خاصی را به ذهن می آورم را چگونه می نوشتم؟ و یا اگر بخواهیم از سوی دیگر قضیه را وارسیم، باید پرسید اگر من یک فیلسوف شناخته شده در ابعاد جهانی بودم، این مقاله یا آن مقاله ام چگونه خوانده می شد؟
این نوشتار دغدغه های نویسنده در موضوع بحث را ارائه می کند و با طرح گزاره های گوناگون دل مشغولی خویش را به محک آزمون و نقد می گذارد.