تعارض ارزشهای فرد و جامعه با رویکرد علوم شناختی و راهکارهای کاهش آن برای افزایش سلامت روانی؛ یک مطالعه نظریه پردازی

طبقه بندی ارزشی انسان بر اساس تجربیات درکی (فیزیکی و هیجانی) و آموزش هایی است که می بیند. سطح بندی ارزشی باورها به دریافت پاداش و دوری از آسیب وابسته است و در طول زندگی تغییر می کند. اگر فرد بین آنچه که تجربیات گذشته و آموزش هایش پیش بینی می کرد و آنچه اتفاق می افتد تضاد پاداشی و تنبیهی ببیند، دچار تناقض می شود. محل درک تناقضات یا همان احساس انتخاب با ریسک بالا در قشر سینگولیت قدامی مغز شناسایی شده است. احساس تناقض بنوعی بکارگیری روندهای تصمیم گیری جدید در مغز برای تغییر را فعال می کند. در واقع در یک مکانیزم تطابقی فرد طبقه بندی ارزشی باورهای خود را تغییر می دهد تا کمتر دچار تناقض شود. احساس تناقض مداوم ایجاد استرس و نا امنی به دنبال دارد. این ناامنی سلامت ذهن را بخطر می اندازد. در افراد مختلف، میزان تطابق پذیری دریک طیف توزیع نرمال در جامعه متغیر است. در نتیجه اکثر جامعه به سمت تطابق پذیری با ارزشهای عرف حاکم سوق پیدا می کنند، در حالیکه الزاما این ارزشهای حاکم منطبق بر فطرت و سلامت ذهنی نیست. بنابراین اصلاح ارزش های حاکم بر جامعه قدم مهم و اساسی در تامین سلامت روانی یک جامعه از دیدگاه عملکرد شناختی مغز است.