پوچی پوچی
شکی نیست که بعضی از انسان ها, که شاید تعدادشان اندک نباشد, در برهه ای از زندگی شان احساس پوچی و بی معنایی می کنند. اما در این میان کسانی هم پیدا می شوند که دست کم به لحاظ نظری و در مقام اندیشه به پوچی مطلق یا به تعبیری (پوچی فلسفی)1 می رسند که اساسا شخص گمان می کند که زندگی از بن و ریشه بی معناست و به هیچ وجه نمی توان برای آن معنای معقولی تصور کرد. به نظر نگارنده, پوچی مانند شکاکیت امری نسبی است و پوچی مطلق مانند شکاکیت مطلق امری پوچ و بی معنا است و در این صورت, دم از پوچی زدن نامعقول جلوه می کند. می توان نشان داد که هیچ استدلال معتبری برای پوچی فلسفی نمی توان اقامه کرد, همان طور که نمی توان برای شکاکیت مطلق استدلال آورد. اقامه استدلال بر پوچی فلسفی مانند آوردن استدلال بر شکاکیت مطلق خودخور است و از تناقض درونی رنج می برد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.