زیبایی شناسی تضادگویی در نمایش نامه های آوازه خوان طاس و درس از اوژن یونسکو
تئاتر اوژن یونسکو نزد منتقدین ادبیات نمایشی معاصر فرانسه زبان به «بوطیقایی تقابل گویی» شهره گشته است. یونسکو در راس جریان فلسفی-ادبی معروف به تئاتر نو، در آثار نوگرا و بی بدیل خود قوانین نمایش نامه نویسی سنتی را سخت زیر سوال برد، اصولی که چندان ترجمان وضع و حال انسان معاصر نبود. در واقع، متاثر از وقایع تکان دهنده دهه چهل سده بیستم میلادی که منجر به از دست دادن ارزش های کهن معنوی-اجتماعی-اخلاقی گردید، بشریت فردای جنگ خانمان سوز دوم جهانی به شدت احساس یاس و پوچی می کند. این است دغدغه بزرگ نمایش نامه نویسان دهه پنجاه قرن بیستم، به ویژه یونسکو که سعی در ارائه تعریفی تازه از جهان و هستی و بشر دارند. آنچه در تئاتر پوچ گرا و ساختارشکن یونسکو بیش از هرچیز توجه خواننده– تماشاچی را به خود جلب می کند، نفی زبانشناختی «نه» و روحیه تقابل گویی بوده که در کلام شخصیت ها رخنه کرده و هرگونه تلاش در برقراری ارتباط بین آنها را عملا در نطفه خفه و به بن بست می کشاند. به اعتقاد یونسکو، در اصل پوچی، روزمرگی و ابتذال زبان است که باعث بی میلی افراد به تعامل کلامی در معنای واقعی آن شده و در نهایت به تراژدی زبان می انجامد. در این مجال اندک سعی در فهم و تحلیل مضمون فلسفی- زبان شناختی تضاد اندیشی از ورای کلام (ضد)شخصیت های یونسکو در دو نمایشنامه شهیر آوازه خوان طاس و درس (1950) خواهیم داشت.
تضادگویی ، تنهایی ، بی معنایی ، عدم برقراری ارتباط ، پوچی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.