گیسو و زلف یار در ادوار شعر فارسی (باتکیه براشعارلامعی، نظامی، جلال طبیب، امیرخسرو دهلوی، صائب تبریزی و...)
پژوهش حاضر میکوشد تا سیر معنایی زلف و مترادفات آنرا در سبک های مختلف شعر فارسی بررسی کند. برای دستیابی به این هدف، اشعار لامعی(قرن پنجم) را به عنوان نماینده سبک خراسانی، نظامی(قرن ششم) وجلال طبیب شیرازی (قرن هفتم و هشتم) و امیرخسرو دهلوی برای سبک عراقی و صائب تبریزی(قرن یازدهم) به عنوان نماینده سبک هندی گزینش کردیم. همچنین درفحوای بحث به عنوان نمونه از اشعار شاعران دیگر نیز بهره گرفتیم. در مجموع «زلف»، «مو»، «گیسو»، «طره» و... از جمله موضوعاتی است که همواره در غزل فارسی هرگز تحولی نداشته و دارای معنای ایستا هستند. عشق مهمترین مضمون غزل است که در دو قسم عشق آسمانی و عشق زمینی حضور داشته و غزل فارسی را غنی و دلنشین ساخته است. بیان مضامین و موضوعات عاشقانه مستلزم بیان رابطه عاشق و معشوق است. معشوق قطب غزل است، و تصویری که از او ارائه میشود، نشان دهنده دیدگاه غزل پرداز نسبت به عشق و معشوق است. یکی از این تصاویر شاعرانه در غزل فارسی مبحث زلف و موی یار است. در سنت شعر فارسی، معشوق زلف سیاه درازچون کمندی دارد که پشت پای وی را می بوسد. زلف یار پریشان است، اما در همین آشفتگی است که آرامش را به عاشق ارزانی میدارد. زلف یار حتی خوشبوتر از عنبر، نافه، مشک است . دل عاشق در خم زلف دوتای معشوق اسیرو درسلسله است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.