تبیین عوامل موثربر ناکامی دولت درافغانستان پسا طالبان دررهنمود نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای(2001- 2018)
بخش بزرگی ازبحران های مزمنی که افغانستان چه دردوران حاکمیت های گذشته وچه دردوره حاکمیت حامد کرزای ونیزدولت وحدت ملی باآن دست وپنجه نرم می کند به ضعف وناتوانی دولت رفرنس داده می شود.شواهد تاریخی نشان داده است که دولت درافغانستان به صورت پیوسته ازاعمال حاکمیت تجربی عاجز بوده است. دراین کشور، دولت به جای این که به سمت یافتن تهدیدات درخارج ازکشورحرکت کند هماره برسرامنیت با بازیگران فروملی به منازعه برخاسته است.دولت های به وجود امده بعداز11سپتامبرنیزازاین امرمستثنی نبوده و سیاست های حمایتی جامعه ملل نیز نتوانسته است گسستی درشکنندگی وضعف دولت دراین کشور به وجود بیاورد.دولت کرزای ونیز دولت وحدت ملی برغم بین المللی شدن وحمایت های همه جانبه جهانی ازمصادیق کامل دولت ورشکسته و ناکام محسوب می گردد. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چه زمینه ها، شرایط و عواملی در ناکامی دولت درافغانستان پساطالبان موثر بوده اند ؟ فرضیه مقاله که به روش توصیفی - تحلیلی بررسی شده آن است که کاهش قدرت سیاسی، سطح بالای خشونت سیاسی،سطح پایین انسجام اجتماعی- سیاسی، کشمکش عمده سیاسی در ایدئولوژی سازمان دهنده دولت، ضعف ایده دولت و وجود هرج و مرج منظم که ازبرجسته ترین ویژگی های افغانستان درطول تاریخ بوده است،ازجمله عواملی است که دولت های پساطالبان را درانتهای طیف دولت های ناکام وپیشا مدرن قرار داده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.