نقد مکتبی داستان های محمود دولت آبادی
مکتب ادبی ناتورالیسم در نیمه ی دوم سده ی نوزدهم میلادی در فرانسه توسط «امیل زولا »، رمان نویس فرانسوی بنیاد گذاشته شد و سپس دامنه ی نفوذ آن به برخی کشورهای اروپایی و امریکا کشیده شد. این مکتب در پایان امپراتوری دوم در فرانسه با الهام گرفتن از نظرات فلسفی- ادبی «تن»، منتقد بنام فرانسوی و به تاثیر ریشه ی دارتر، کارهای بزرگ فیزیولوژیست ها و پزشکان و طب تجربی «کلود برنار» به وجود آمد. تاثیرپذیری عمده ی این مکتب از نظر شکل ظاهر از نظریه های بیولوژیکی «داروین» و هم چنین کاربرد عقاید فلسفی «اگوست کنت» و... در مطالعات اجتماعی و استعمال عقاید تن در نظریه های «جبر علمی » در ادبیات است. این ها (عقاید فلسفی کنت و تن) در تفسیر روابط زندگی بر اساس تحولات اجتماعی و تاکید بر دیدگاه های مربوط به هستی انسان از اصول کاربردی و مهم ناتورالیسم به شمار می روند. بر این اساس اعتقاد ناتورالیست ها این است که انسان تمایل به عینیت دارد و رفتار او مانند کار یک ماشین به شمار می رود و درباره ی آن مثل یک ماشین قضاوت اخلاقی ناممکن می شود؛ چراکه به حکم عوامل سه گانه ی وراثت و محیط و لحظه محتوم است؛ از این رو می توان با داشتن دانشی از مکانیزم پدیده های فطری در انسان قطعات متحرکه ی ظهور عقلانی و احساساتی اش را تحت تاثیر و نفوذ وراثت و محیط و لحظه نشان داد و هم چنان که یک دانشمند طبیعی در سلسله حوادث و علل و موجبات آن ها تحقیق می کند، در ادبیات نیز چنین تحقیقی لازم و عملی است؛ زیرا هنرمند هم مانند شیمی دان و زیست شناس یا فیزیک دان می تواند با مواد کارش «تجربه» کند. در این مقاله سعی شده است داستان های ناتورالیستی آثار محمود دولت آبادی، شناسایی و در حد توان شرح و بررسی شود؛ تا از این دریچه بهتر بتوان به جهان بینی و دنیای اندیشه ی این نویسنده ی توانمند نظری افکند. با این تعریف که ناتورالیسم نویسندگان ایران- نه به تمام و کمال- تاثیرپذیر از ناتورالیسم نویسندگان غربی، به ویژه نویسندگان آمریکا و فرانسه است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.