بررسی روایت نقالان از داستان رستم و اسفندیار
طومارهای نقالی یکی از اجزای مهم ادبیات داستانی عامه هستند. طومار متن مکتوبی است که به دست نقالان استاد تدوین میشده و خود و نیز شاگردانشان براساس آن «داستان میزدهاند». از لحاظ محتوا و مضمون، طومار شامل اجزای زیر بوده است: داستانهای شاهنامه (معمولا از آغاز تا پایان داستان بهمن)؛ بخشهایی از منظومههای پهلوانی (ادامه شاهنامه مانند گرشاسپنامه، سامنامه، بهمننامه، برزونامه، بانوگشسپنامه، فرامرزنامه و جز اینها)؛ برخی روایتهای شفاهی اصیل از داستانهای حماسی و پهلوانی که از دیرباز در کنار روایتهای مکتوب میان مردم رایج بوده و به دست پیشینیان مکتوب نشده است و سرانجام داستانهایی که برساخته برخی مولفان خوش ذوق طومارها یا اسلاف آنها بوده است. در این مقاله، ضمن مروری کوتاه بر پیشینه هنر نقالی، به بررسی داستان رستم و اسفندیار از منظر نقالان و راویان پرداخته و وجوه اختلاف و اشتراک آن را برشمرده ایم. در روایت های نقالان، برداشت های شخصی و یا جمعی برآمده از آرزوها و آرمان ها نمود می یابد و به هسته اصلی داستان گره می خورد. در نتیجه این گره خوردگی، نقالان شاهنامه آنچه هست را به آنچه که باید باشد و یا آرزو می کنند که باشد مبدل می سازند و بر پیکره اصلی داستان می افزایند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.