حاکمیت: اسطوره حقوق عمومی
حاکمیت» مبنای گریزناپذیر حقوق عمومی است و بسیاری از اعمال سیاسی و اداری با این مفهوم توجیه می شوند. برای تحلیل مناسب «حاکمیت» از سویی باید میان «حاکمیت» و «اعمال حاکمیت» تفکیک قایل شد و از سوی دیگر، تبیین ارتباط میان «حاکمیت» و «قدرت سیاسی» نیز ضروری است. اما امروزه، با تحولاتی که در عرصه ی حقوق عمومی رخ داده است، به دشواری می توان از لزوم مفهوم «حاکمیت» دفاع کرد. بسیاری از اندیشمندان «حاکمیت» را نه فقط مفهومی نالازم بلکه زیان بار تلقی می کنند که بر اساس شرایط زمانی و مکانی ویژه پدید آمد. پرسش های اساسی که در این مقال به دنبال یافتن پاسخ برای آنها هستیم عبارتند از اینکه: آیا حاکمیت، به عنوان قدرت برتر، اساسا در چارچوب حقوقی می گنجد تا موضوع مطالعات حقوقی قرار گیرد؟ آیا می توان میان «حاکمیت» و «اعمال حاکمیت» تفکیک نمود؟ آیا به واقع، «حاکمیت» مفهومی بنیادین و حتا ضروری در حقوق عمومی است؟ «حاکمیت» در عمل تبدیل به اسطوره ای در حقوق عمومی شده است که به دلیل جایگاه، کسی متعرض آن نمی شود. به نظر نمی رسد که حذف مفهوم «حاکمیت» هیچ خللی در گفتمان های حقوق عمومی ایجاد کند زیرا قدرت سیاسی به سهولت به جای آن می نشیند و تمامی مفاهیم وابسته مانند اعمال قدرت و مشروعیت نیز با توجه به «قدرت» توجیه می شوند. به عبارت دیگر، در حقوق عمومی نیازمند واسطه ای به نام «حاکمیت» نیستیم و حذف آن به سود حقوق عمومی خواهد بود.
حاکمیت ، حقوق عمومی ، اعمال حاکمیت ، قدرت سیاسی ، مشروعیت
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.