تبیین نظری هستی شناسی دولت های ناحیه ای
مبحث قومیت ومطالبات قومی یکی ازموضوعات موردتوجه درحوزه مطالعات علومانسانی است. دراین میان، جغرافیایسیاسی بهعنوان یکی از رشته های پویا دراین حوزه، بهدلیل ماهیت فلسفی خود که همانا مطالعه و بررسی بعد سیاسی فضا است، با نگرشی سیستمی، موضوع پراکندگی فضایی اقلیت ها وپراکنش نواحی قومی را موردمطالعه قرارمیدهد. دراین مقاله تلاش شده است هستیشناسی دولت های ناحیه ای از دو منظر ماهیت وضرورت، مورد بررسی واقع گردد و بهاین سوال اساسی پاسخ داده شود که چه عواملی ماهیت و ضرورت تشکیل چنین سازه هایی را توجیهپذیرمیسازند؟ در حوزه جغرافیایسیاسی،"هارتشورن" و"گاتمن" با بحث از علت وجودی دولت، برنقش نیروهای واگرا وهمگرا درایجاد و تداوم بقای کشور تاکید نمودهاند؛ دراین مقاله ضمن اشاره ونقد این نظریه ها، به بررسی عوامل موثر در هستیشناسی یا بهعبارت دیگر ضرورت و چرایی دولت های ناحیه ای که امروزه درقالب الگوهای فدرالی و خودمختار، دربرخی ازکشورها بهمنصه ظهوررسیدهاند، میپردازیم. هستیشناسی دولت های ناحیه ای درچارچوب حکومت های ملی و مستقل، قابلیت تبیین و بررسی را دارند. ماهیت این گونه سازه های فضایی، بدون وجود کشور وحکومت ملی مستقل، امکان طرح نداشته وموضوعیت خود را از دست میدهند. این مقاله، از لحاظ هدف، بنیادی بوده واز لحاظ ماهیت، توصیفی- تحلیلی میباشد. دراین تحقیق روش گردآوری اطلاعات، باتوجه به نوع وابعاد آن بهصورت کتابخانه ای میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد عواملی همچون حق تعیین سرنوشت و خودگردانی ناحیهای، تقسیم قدرت درابعاد مختلف فضایی، ادراک هویتی وفضایی، شکوفایی توانمندی های ناحیهای، هویتطلبی ناحیهای، بحرانزدایی منطقه ای و محلی از قلمرو ملی و مدیریت فضا و ایجاد تفاهم میان سازه های ناهمگون و ایجاد تعادل ناحیهای، ضرورت وماهیت تشکیل دولت های ناحیهای را توجیهپذیرمیسازند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.