رویکرد انتقادی درباب خوانش میان متنی هنر در ایران معاصر
در نگاه به هنر معاصر، نیاز به وضعیت تکینگی اثر و تاکید بر یکتابودگی، در فضای نقد و تحلیل اثر، یا حداقل در مهم ترین اشکال و رویکردهای آن سیطره یافته و از نوعی سرگشتگی درونی نسبت به فهم خویشاوندی و ممانعت از توسعه قلمرو میان متنی حکایت دارند. اما با ارجاع به فرایند میان متنی می توان نوعی طراحی را صورت بندی نمود که توامان خودآیین و دگرآیین و پیوندخورده است؛ میان متنیت شکل گیری اش را مرهون اصطلاحی است که کریستوا برای هر نوع ارتباط میان متون بکاربست که محمل و مجالی برای دریافت و انتقال مفاهیم دنیای ذهنی مولف و مخاطب فراهم آورد و به پس زمینه ای برای کنش، رخداد و حرکت پی در پی از ذهن ها به سوی هم (مولفان-مخاطبان) و از ذهن به عین (بازنمود اثر به مثابه متن) بدل گردید.
در این پژوهش برآن بوده ایم با بازشناخت فرایند میان متنی ، دریچه ای بسوی شناخت و خوانش آثار باز کنیم. همچنین با تکیه بر نظریه کوچنده ادوارد سعید، از دریچه انتقادی به کاربست فرایند میان متنیت به مثابه شیوه ای برای نقد هنر، در زمینه هنر معاصر ایران می نگریم. پژوهش کیفی و به شیوه تحلیل میان متنی به تبیین این دیدگاه می پردازد که هنر به مثابه متن، فضا و عرصه ای برای بازنمایش روابط متقابل و تعامل میان متون پس پشت و پیش روی آن است. در این فرایند، پیوند می ان متون (آثار) امر واقع پیشین را دیگربار در پوششی از رمز قرار می دهد و همچنان که اثر تازه از نزدیک شدن و همان گونگی (تقلید) فاصله می گیرد، همراه با نفی صورت متعارف ابژه ها و آثار پیشین، نوعی خویشاوندی و گره خوردگی میان متون (آثار) را برجسته می کند.
متن محوری ، نقد ، اصالت اثر ، هنر معاصر ، نظریه بینامتنیت
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.