راز بقای دولت رانتیه در تاریخ ایران معاصر (1384-1368)
نوشتار حاضر در پی سنجش سهم و تاثیر منافع، ارزش ها و رویه های دولت رانتی و همچنین نیروهای اجتماعی پشتیبان آن به مثابه نیروی نهادین تاریخی، در تعین بخشی به ساختار اقتصاد سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی است. ازاین رو، پرسش اصلی پژوهش این است که چرا انقلاب اسلامی ایران که مدعی دراندازی طرحی نو در ساختار سیاسی- اجتماعی ایران بویژه دگرگون ساختن عرصه اقتصاد بود؛ نتوانست تحولی ژرف در این عرصه پدید آورد و در نتیجه اقتصاد ایران همچنان بر مدار دولت رانتی می چرخد؟ به عبارت روشن تر کدام نیروها، منافع و انگیزه هایی باعث تداوم حرکت دولت های پس از انقلاب، بویژه دولت های سازندگی و اصلاحات (1368 تا 1384)، در مسیر دولت رانتیر شدند؟ یافته های پژوهش که از منظر جامعه شناسی تاریخی و اقتصاد سیاسی و با بهره گیری از منظومه نظری نهادگرایی تاریخی و دولت رانتیر ضمن نگاهی به پیشینه دولت رانتی در ایران؛ عملکرد دولت های سازندگی و اصلاحات و نسبت میان چهار مفهوم یا متغیر اصلی- نفت، دولت، نهادها و توسعه- را مورد سنجش و بررسی قرار داده است؛ نشان می دهد که تزریق پترودلار یا دلارهای نفتی در عصر پهلوی دوم به پیکر اقتصاد ایران، به پیدایش رویه های نهادی خاص نفتی (شامل نظام بودجه ریزی، ارزآوری، ضعف بخش خصوصی و وابستگی طبقات اجتماعی...) در حوزه تصمیم گیری و شیوه حکمرانی، منتهی شد به گونه ای که دولت های پس از انقلاب نیز به به رغم دگرگونی های شگرفی که انقلاب در بسیاری از ارزش ها و ساختارهای پیشین بوجود آورد نتوانستند از کمند نظم دیوانسالارانه و رویه های نهادین نفتی و همچنین فرهنگ و علایق نیروها و کنش گران اجتماعی پشتیبان چنین نظمی رهایی یابند و در عوض زمینه اتکاء بیش از پیش رژیم جدید به الگوی «وابستگی به مسیر طی شده» و بازتولید دولت رانتی در عرصه اقتصاد سیاسی فراهم گردید.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.