خوانشی جامعه شناسانه از نوستالژی در مدرنیسم ادبی (با تاکید برآرای زیمل، وبر و لوکاچ)
ساده ترین معنای مدرنیته نو شدن است و نوستالژی نیز در یک کلام به معنای اشتیاق برای بازگشت و احیای سنت های ازدست رفته است ازاین روی به نظر می رسد که تجربه مدرنیته باتجربه نوستالژی در تضاد است. پس آیا این بدان معنا است که نوستالژی یک تجربه ی پیشامدرن یا حتا ضدمدرن است؟ در این مقاله نشان خواهیم داد که تجربه ی نوستالژی یک پدیده ی کاملا مدرن است و به تعبیری جامعه شناسانه پیامد گذار به جهان مدرن است. ازنظریات سه تن از تاثیرگذارترین جامعه شناسان مدرنیته بهره برده ایم که هریک به طریقی ماهیت جهان مدرن را تبیین کرده اند. گیورگ زیمل با بحث در باب تراژدی فرهنگ، ماکس وبر با توجه به فرایندهای ارزش زدایی عقلانی و تفوق عقلانیت ابزاری و گیورگ لوکاچ نیز به واسطه ی پرداختن به پدیده کالایی شدگی و بت وارگی کالایی و بی خانمانی استعلایی انسان مدرن، هریک سعی کرده اند که هسته ی سخت جهان مدرن را شناسایی کنند. تاکید غالب این مقاله بر یکی از شعبه های فرهنگی مدرنیته یعنی جنبش مدرنیسم ادبی است. بنابراین این مقاله بر آن است که با توجه به نظریات سه جامعه شناس مذکور راهی برای فهم نوستالژی مدرن از خلال آثار ادبی مدرن بگشاید.
نوستالژی ، مدرنیسم ، ادبیات ، جامعه شناسی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.