بررسی روش های تساهل و تسامح مذهبی میان عضدالدوله دیلمی و شیخ بهایی (با موضوعیت اهل سنت)
یکی از مسایلی که هم در محافل روشنفکری و هم میان فرهیختگان در حوزه ی معارف دینی مطرح است و نیز در فلسفه ی سیاسی، جامعه شناسی، روان شناسی و فلسفه ی اجتماعی به عنوان مساله ای مهم جلوه گر گشته و توجه بسیاری از اصحاب قلم و ارباب عقول را به خود جلب نموده، مساله ی تساهل و تسامح است. تعریف سیاستمداران و چگونگی استفاده از آن در طول تاریخ اسلام، می تواند راهگشایی برای آشفته بازار اختلافات مذهبی و فرقه ای امروز باشد؛ به خصوص که بررسی این سیاست از سوی دو تن از بزرگان عرصه ی شیعه در فاصله ی زمانی شش سده، مورد تدقیق قرار گیرد؛ از آن جایی که نام تشیع و به خصوص شیعه ی امامیه برای نخستین بار در راس حکومتی ایرانی نژاد، به صورت رسمی توسط دولت آل بویه مطرح گردید و میراثی شد برای حکومت های شیعه ی پس از خود چون صفویان، این دو شخصیت از میان دو حکومت فوق برگزیده شده؛ یکی در مقام حکمرانی و دیگری در مقام شیخ الاسلامی.اشتراکات و تفاوت های سیاست اعمالی تساهل و تسامح از سوی عضدالدوله و شیخ بهایی، مسئله ی مهم مورد بررسی در این رساله می باشد. به نظر می رسد تشابهات بافت اجتماعی و تا حدی سیاسی در دو سده ی 4ق و 10ق موجب گردیده عضدالدوله و شیخ بهایی، هر دو به اقداماتی مشابه در جهت کاهش تعصبات جامعه ی اهل سنت نسبت به جامعه ی حاکم شیعه دست بزنند. هر چند به قطع، بازه ی زمانی این ادوار، موجب اتخاذ سیاست های متفاوتی نیز شده است. این مقاله برای بررسی مساله و فرضیه ی فوق، پس از نگاهی اجمالی به وضعیت شیعه و اهل سنت در سده ی 4ق و 10ق، به سیاست های اعمالی مشابه و متفاوت شیخ بهایی و عضدالدوله پرداخته و به این نتیجه رسیده است که مهم ترین اقدام آنها در جهت سر و سامان دادن به اوضاع، کاهش تعصبات بوده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.