نظریه خودتعیین گری وحلقه ارتباط آن با نظریه هدف گذاری
خودتعیین گری از مفاهیم مهم برگرفته شده از رویکرد انسان گرایانه است که نقش مهمی در بهزیستی روانشناختی فرد ایفا می نماید. اینکه چه عوامل و یا انگیزش های درونی و بیرونی به تقویت و یا بازداری خودتعیین گری می پردازند، از جنبه های مورد توجه روانشناسان در حیطه های متفاوت است. مطالعه حاضر، با اهمیت بخشیدن به خودتعیین گری به عنوان یک فرانظریه و با رویکردی تحلیلی، ابتدا به بررسی نظریه های منشعب از آن همچون نظریه نیازهای اصلی، ارزیابی شناختی، یکپارچگی ارگانیسمی و جهت گیری علی می پردازد و سپس مصادیق بیرونی خودتعیین گری نظیر بروز تیپ های شخصیتی مطیع، فرافکن و استقلال محور را با نگاه به عوامل اجتماعی بازدارنده یا کنترل گر تبیین می نماید. از سویی، با ملاحظه سطح کیفی-بهزیستی اهداف و انگیزش های مرتبط با خودتعیین گری، به بررسی دو گرایش عمده هدف گذاری در افراد یعنی گرایش به تسلط و گرایش به عملکرد و میزان انطباق آن دو با ویژگی های خودتعیین گری می پردازد. در این قیاس، گرایش به تسلط در افراد بیش از گرایش به عملکرد به فراخوانی خودتعیین گری در فرد می انجامد، زیرا به توسعه توانش فردی، تقویت انگیزش های درونی و خودمختار و بروز رابطه سالم در یک بافت اجتماعی کمک می نماید. در پایان، به قابلیت کاربردی-مشاورهای نظریه خودتعیین گری در کشف عوامل کنترل گر بیرونی که باعث ایجاد تنش های روانی در فرد هستند، اشاره شده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.