تفسیر مارتین هیدگر از تمایز هستی شناختی بنیاد و وجود در نظام آزادی فردریش شلینگ
پژوهش های فلسفی در باب ذات آزادی انسان (1809) منسجم ترین صورت تلاش فردریش شلینگ برای شرح نظام مطلق یا نظام آزادی است. نخستین بار در قرن بیستم و با رجوع متاملانه مارتین هیدگر به رساله آزادی و تفسیر چندین باره او در سال های 1936 و 1941، اهمیت این رساله در تاریخ اندیشه غربی آشکار شد. تمرکز هیدگر بر تفکر شلینگ به ویژه با نگارش رساله شلینگ در باب ذات آزادی انسان، پژوهش در اصل شکل گیری نظام و پرسش از امکان نظام آزادی چونان پرسش در باب ذات هستی است. شلینگ برای عبور از آزادی صوری چونان تعین بخشی ناوابسته به علیت مکانیکی و دستیابی به تعریف واقعی آزادی به عنوان توانایی انجام خیر و شر، پژوهش خود در باب نظام آزادی را بر مبنای هستی شناختی صحیح استوار می سازد. هدف مقاله حاضر، تحلیل تفسیر هیدگر از مفهوم نظام آزادی در نگاه شلینگ، با تاکید بر تمایز هستی شناختی بنیاد و وجود است. این پژوهش در پی پاسخ به این دو پرسش است که جایگاه آزادی در نظام فلسفی بنیادمحور شلینگ چیست و چگونه طرح مفهوم واقعی آزادی، راه را برای تبیین بنیاد هستی شناختی امکان شر و امکان آزادی در نظام می گشاید؟ همچنین تمایز میان بنیاد و وجود چگونه به هدف اصلی شلینگ در حل تعارض نظام و آزادی می انجامد؟
آزادی ، بنیاد ، وجود ، نظام ، مارتین هیدگر ، فردریش شلینگ
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.