بررسی ریشه های وقوع انقلاب اسلامی: آمریکایی شدن سیاست خارجی شاه (سیاست دوپایه نیکسون)
این مقاله به بررسی علل و چگونگی «وابستگی» در سیاست خارجی محمدرضاشاه پهلوی با تاکید بر سیاست دوپایه نیکسون-کسینجر می پردازد. فرضیه اصلی مقاله این است که سیاست خارجی شاه در دکترین مورد نظر بر مبنای برداشت شاه از هویت ملی و شکل دهی به یک دولت ملی بوده و همین امر به ایتلاف و وابستگی تمام عیار به آمریکا و در نهایت سقوط این دولت انجامید. داده های تحقیق نشان می دهد که شاه تلاش کرد تا یک دولت ملی و یکپارچه ملی برمبنای عناصر سه گانه سکولاریسم، باستان گرایی و غرب گرایی در دنیای دو قطبی تشکیل دهد. لازمه چنین دولتی از دید شاه مسلح کردن تمام عیار آن از طریق آمریکا بوده است که بویژه پس از اعطای جایگاه در دکترین نیکسون محقق شد. همین امر نیز در نهایت یکی از پاشنه آشیل های پهلوی دوم و نقد انقلابیون به آن بوده که به سقوط نظام سلطنتی و پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. روش تحقیق در این مقاله کیفی از نوع توصیفی-تحلیل است و داده ها از طریق کتابخانه ای و فیش برداری جمع آوری شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.