رابطه فرآیندهای خودنظم بخش (بهوشیاری، خودشناسی انسجامی و خودمهارگری) با شدت علائم اختلال شخصیت وسواسی- جبری: نقش واسطه ای وجدان گرایی
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای وجدانگرایی در ارتباط میان فرایندهای خودنظمبخش با شدت علایم اختلال شخصیت وسواسی- جبری در یک نمونهی غیربالینی بود. تعداد 210نفر از دانشجویان دانشگاههای استان تهران به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به مقیاسهای رگه بهوشیاری براون و رایان (2003)، پرسشنامه تجدیدنظر شده سنجش اختلال شخصیت وسواسی- جبری مارتوکوویچ (2004)، مقیاس خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008)، فرم کوتاه مقیاس خودمهارگری تنگنی و همکاران (2004) و 10 عامل وجدانگرایی پرسشنامهی شخصیت گلدبرگ (1999) پاسخ دادند. با استفاده از روش تحلیل مسیر، نقش واسطهای وجدانگرایی در ارتباط میان بهوشیاری و خودمهارگری با شدت علایم اختلال شخصیت وسواسی- جبری تایید شد. بهوشیاری هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق وجدانگرایی با شدت علایم اختلال شخصیت وسواسی جبری رابطه داشت و رابطه بین خودمهارگری و علایم شخصیت وسواسی جبری به صورت کامل با واسطهگری وجدانگرایی برقرار بود. به نظر میرسد بهوشیاری می تواند عاملی محافظت کننده در برابر تجربه اختلال شخصیت وسواسی جبری باشد و خودمهارگری زیاد در افراد با صفت وجدان گرایی بالا ممکن است زمینه ساز تجربه اختلال شخصیت وسواسی جبری شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.