واکاوی فرایند خودکشی در نظام معنایی زنان اقدام کننده به خودکشی در شهر کرمانشاه با رویکردی کیفی
خودکشی طی چند دهه گذشته در جهان و ایران روند افزایشی داشته است. آمار خودکشی در ایران پایینتر از میانگین جهانی است؛ ولی میزان آن در برخی استانها ازجمله استان کرمانشاه بسیار بالاتر از میانگین جهانی و کشور است. به همین نسبت آمار خودکشی در میان زنان بیش از مردان است. هدف این مقاله، بازنمایی و برساخت مدلی بومی از فرایند تجربه خودکشی در نظام معنایی زنان کرمانشاه است.
این پژوهش با رویکرد کیفی بر پایه روش نظریه زمینهای انجام شده است. دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 14 نفر از زنانی خودکشی کننده بهدستآمده است.
یافته ها:
در این مطالعه، تجربه خودکشی در زندگی زنان در قالب یک تجربه معنادار و تقابلی برساخت شده است که طی مراحل آشنایی، درونی شدن و اقدام شکل میگیرد. تراکم آرزوهای برآورده نشده، احساس محرومیت، ناکامی در تکمیل هویت زندگی، احساس گسست در تعامل با دیگران و احساس زندگی با دامنه محدود، مهمترین دلایل خودکشی هستند. وقایع جنسیت مدار و نقش افراد تعدیل گر مهمترین شرایط مداخلهگر در تجربه خودکشی است. منطقه برزخی با خصوصیت پیچیدگی، تناقض و ابهام، زمینه تجربه خودکشی بوده و زنان در طی این تجربه، با بهکارگیری راهبردهایی مانند کنش نمایشی، کنش وقفی و کنش اعتراضی به آن واکنش نشان دادهاند.
نتیجه گیری:
حساسیت مضاعف نسبت به موضوعات مرتبط با زنان موجب ایجاد اختلال در ادراکات و تعاملات آنان با دیگران میشود. درنتیجه خودکشی بهعنوان رفتاری توجیهپذیر، درونی شده و معنای خودکشی به جزیی از واکنشهای هدفمند فرد تبدیل میشود. به همین صورت، با تامین نشدن امیال و آمال و احساس عقیم ماندن شکلگیری هویت، احساسی از سرخوردگی در زنان ظاهر میشود؛ که بهمرورزمان متراکم و نهایتا به تصمیم خودکشی منتهی میشود؛ در این مسیر، وقایع زندگی خانوادگی و نقش کنشگران تعدیل گر بهعنوان شرایط مداخلهگر، سبب تشدید و یا تعدیل رفتار خودکشی میشوند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.