تطور روشی تفکر تاویلی در اسلام از کندی تا میرداماد
مقاله حاضر به بررسی دورنمایی از روش تفکر تاویلی حکمای اسلامی قبل از ملاصدرا پرداخته است. هرچند تفکر تاویلی همیشه به یک معنا بکار نرفته اما خصوصیت کلی آن، عدم تصلب به ظاهر و همراهی عقل و ملزومات آن با متن وحیانی بوده است. نگاه به این سیر تاریخی نشاندهنده رشد کلی (هر چند با فراز و فرود) این روش در درون سنت حکمی اسلامی، است. دلیل این ادعا اینست که فرایند تاویل از دوگانهبینی دین و فلسفه بسمت وحدت مراتبی آن پیش آمده است. تفکر کاشف وحدت اگر مستدل باشد نشانه رشد عقلی است، چراکه عقل وحدتگرا و خیال کثرتگراست. در یک نگاه تاریخی میتوان گفت تفکر تاویلی حکما از موضع دفاع از دین و فلسفه در مقابل یکدیگر که بسته به حکیم مورد بحث، گاهی با جانبداری از ظواهر دین و گاه با جانبداری از عقل و فلسفه بوده، بتدریج به این سو سوق پیدا کرده که حقیقت دین و عقل در طول هم بوده و جدا از هم نیستند، بلکه حقیقتی واحدند که با زبانهای مختلف بیان شده و آنچه مهم است درک روش و زبان بیان و محدودیتهای آن است. بنابرین شاهد سیر از انحصارگرایی و جزیینگری به جامعهگرایی و جامعنگری هستیم. روش این مقاله توصیفی تحلیلی است و با هدف نشان دادن سیر اندیشه تاویلی در مهمترین حکمای قبل از ملاصدرا تدوین شده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.