واکاوی مولفه های صلح در سبک فکری مولانا بر اساس مثنوی
اگرچه مانند بسیاری دیگر از پدیدههای انسانی، نمیتوان تعریف دقیق و عمیقی از عرفان و تصوف ارایه داد، به یک اعتبار میتوان آن را کوششی درجهت ترسیم دنیایی عاری از خشونت و صلح قلمداد کرد؛ خلق عالمی به دور از خشکی و تعصب همراه با نوع دوستی که همگی از مولفههای صلح جهانی در عرفان است. صلح بعنوان یکی از بنیادیترین نیازهای بشر در طول تاریخ، همواره کانون توجه فیلسوفان، عارفان و اندیشمندان بوده است. یکی از شاعران و عارفان ایرانی که در گسترش مفهوم صلح، مدارا، احترام و ارج گذاشتن بر تنوع و اختلاف میان فرهنگها و دوری از تشویش و کشمکش نقش برجستهای را ایفا میکند، مولانا جلالالدین محمد بلخی است. اندیشههای صلحآمیز مولانا و جان تازه و ناب کلام وی را در این خصوص میتوان تعبیر کرد.
نگارندگان در این مقاله با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی قصد دارند از میان اندیشههای گوناگون مولانا که در اثر گرانسنگ وی «مثنویمعنوی» بیان گردیده است، صلحطلبی این شاعر و عارف را استخراج نمایند و پس از ذکر شواهد با تکیه بر مثنوی مولوی تصحیح رینولد نیکلسون، به توصیف و تحلیل دادهها و ارایه نتایج بپردازند.
عارفی چون مولانا بخوبی به آفات و بحرانهای روح و روان بشر در قالب آموزههای جهانی پرداخته است و مهمترین مولفههای این صلح با هستی کاینات را در قالب کلام شیوا و رسای خویش بیان نموده است. در واقع رسیدن به صلح، موانع و چالشهای آن از جمله دغدغههای ذهنی اندیشه صلحطلب مولاناست.
جلوههای هستیشناسی صلح مولانا با کاینات از آشتی، تناسب و سازگاری اضداد موجود در عالم شروع میشود و به صلح با خداوند که کاملترین نوع صلح است ختم میگردد. نتایج این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی بر مبنای دادههای کتابخانهای صورت گرفته است نشان میدهد که صلح با طبیعت، خود، دیگران و خدا چهار رکن اساسی صلح از منظری جهان شمول و کلی در سبک فکری مولانا در مثنوی مطرح شده است و مرکزیت این صلح از نظر مولانا عشق است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.