تحلیل و بررسی عقل و عشق در متون نثر عرفانی فارسی از آغاز تا پایان قرن هفتم
دو موضوع بسیار مهمی که همیشه با چالشهای فراوانی در بین صاحبنظران و محققان حوزه پژوهشهای عرفانی روبرو بوده است، رابطه عقل و عشق از دیدگاه عرفاست. با توجه به تعاریف و نظریات مختلفی که درباره این دو نیروی خدادادی است، کدامیک از این دو، انسان را به سعادت و لقای الهی میرسانند. آیا در این مسیر نسبت به یکدیگر برتری دارند؟ اینکه عارف شاعری همچون مولوی پای استدلالیون را چوبین میداند و یا عطار نیشابوری عقل را برای طی طریق در مسیر خداوند، طفلی بشیر میشمارد و غالبا عرفا عقل را ذم میکنند، و از طرف دیگر همین عرفا از گوهری به نام عشق سخنپردازی میکنند و آن را مرکبی توانا برای رسیدن به خداوند میدانند، موضوعاتی است که ضرورت بحث در باب آن را ضروری میسازد.
این پژوهش با روش گزدآوری اطلاعات کتابخانهای و به طریق توصیفی-تحلیلی-تطبیقی نگاشته شده است. در بخش پردازش تحلیلی موضوع، ابتدا به نظر عرفا درباره عقل پرداخته شده و در بخش بعدی نظر ایشان را درباره عشق تحلیل و بررسی شده است.
در متون منثور عرفانی نیز در این باره بحث مفصل شده است. کشف المحجوب با دقت هرچه تمامتر به نظریات اختلافی عرفا در این رابطه پرداخته است و رساله قشیریه فصلی از کتابش را به این موضوع اختصاص داده است. البته کسانی همچون نجم الدین رازی، بهاء ولد و سهروردی هرکدام رسالهای جداگانه در این باب نگاشتهاند.
عقیده نویسندگان بر این است که عقل دارای مراتب مختلفی است که عرفا تنها آن جنبه از عقل جزیینگر و معاشاندیش را که عافیتطلب است، در تقابل با عشق میدانند و جنبه روحانی عقل که میتواند با عقل فعال در ارتباط باشد و زمینه پیشرفت سالک را فراهم آورد، هیچگونه تعارضی با عشق ندارد، بلکه با مرکب عشق هماهنگ و همسو است.
عقل ، عشق ، متون عرفانی فارسی ، منثور ، ادبیات عرفانی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.