نئوداروینیسم؛ طبیعت گرایی در برابر شواهد تجربی
در این مقاله پس از تبیین محتوای نظریه تکامل از زمان داروین تا شکل گیری سنتز مدرن یا نیوداروینیسم به ابعاد و دلالت های فلسفی-الهیاتی آن پرداخته می شود. به طور ویژه خوانش نیوداروینیستی از تکامل برای بسیاری از نیوداروینیست ها بستری برای پیشبرد ایده طبیعت گرایی است، اما نکته اساسی در دفاع نیوداروینیست ها از طبیعت گرایی، تاکید ایشان بر تبعیت از شواهد تجربی برای شکل دهی هستی شناسی و جهان بینی خویش است. در ادامه رویکرد دوم به تکامل، یعنی طراحی هوشمند تبیین می شود که اگرچه عموما ایشان را با ضدیت با تکامل به معنای نیای مشترک معرفی می کنند، اما ایده محوری این جریان اصل نیاز به طراحی در فرآیند تکامل است و ایشان لزوما پیدایش موجودات از نیای مشترک را منکر نیستند. اما جریان غالب نیوداروینیستی به دلیل آنکه معتقد است جریان طراحی هوشمند از روش علمی تخطی کرده و پای عوامل فراطبیعی مانند خداوند را در بستر علم طرح می کند آن را غیر علمی دانسته و معتقد به حذف آن از فضای علمی است. رویکرد مهم دیگر به تکامل، جریان سومی است که در ادامه مقاله تبیین می شود. این جریان مخالف طراحی هوشمند است اما بر اساس شواهد زیست شناختی جدید نقدهای مهمی بر خوانش نیوداروینیستی از تکامل دارد. با این حال به نظر می رسد، جریان نیوداروینیسم با وجود ابتناء کامل این جریان بر شواهد تجربی به دلیل تعهد پیشینی به طبیعت گرایی با آن مخالت می کند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.