«زمان روایی» و رابطه آن با عنصر «تعلیق» در رمان سال بلوا نوشته عباس معروفی بر اساس نظریه ژرار ژنت
سال بلوا رمانی است مبتنی بر جریان سیال ذهن که ترتیب زمانی منظمی ندارد و خواننده برای تکمیل کردن حوادث نیازمند گردآوری اطلاعاتی است که در داستان به صورت پراکنده آمده است. در پژوهش حاضر با استفاده از نظریه ژرار ژنت زمان روایی رمان مذکور و رابطه آن با عنصر «تعلیق» بررسی شده است. نتایج نشان میدهد که اغلب پسنگری در تشریح حوادث گذشته و بیان روابط علی و معلولی آن هاست و پیش نگریها نیز سبب تعلیق در داستان شده است. به دلیل استفاده از داستانهای فرعی متعدد و درنگ توصیفی سرعت داستان منفی میشود. داستانهای فرعی در رمان سال بلوا کارکردهایی چون تمثیل سازی، ابهام در زمان و مکان و ایجاد جریان سیال ذهن دارند. توصیفات موجود در متن داستان برای شخصیت پردازی و توصیف زمان و مکان خاص به کار میروند. در مورد بسامد نیز میتوان گفت که بیشترین تکرار، بوی خاکی است که راوی در سراسر رمان بدان اشاره میکند.
سال بلوا ، عباس معروفی ، زمان روایی ، تعلیق ، جریان سیال ذهن
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.