پیچیدگی بازنمودی زمان های دستوری نسبی در فارسی به هنگام ادراک شنیداری جمله
سوال اصلی این تحقیق واقعیت روانشناختی پیچیدگی بازنمودی زمان دستوری نسبی در فارسی است؛ یعنی چگونگی ادراک شنیداری انواع مختلف زمانهای دستوری نسبی فارسی. در اینجا روش تصمیمگیری واژگانی بیناحسی بهکار رفته است تا نحوه پردازش جملات حاوی انواع زمانهای دستوری نسبی با برنامه نرمافزاری اندازگیری زمان واکنش به هزارم ثانیه (dmdx) بررسی شود. چارچوب نظری مبتنی بر رمزگان چندبخشی/ چندگانه موردنظر شاپیرو (1990) در روانشناسی زبان و طبقهبندی زمانی موردنظر کامری (1985) در زبانشناسی است. متغیر مستقل نوع زمان دستوری و متغیر وابسته زمان واکنش آزمودنیها به محرک دیداری است. آزمودنیها 25 نفر دانشجوی 18 تا 30 ساله در دو گروه مرد و زن بودهاند. نتیجه آزمون اول نشان میدهد که جملات ساده حاوی زمان دستوری نسبی بیزمان (مصدر) دیرتر از انواع دیگر (حال کامل، گذشته کامل و التزامی) پردازش میشوند. تبیین یافته حاضر این است که مصادر از آنجا که بینشانترین صورت فعلی هستند و فاقد وجه، زمان، شخص و شمار هستند شمول معنایی بیشتری دارند و دیرتر پردازش میشوند. نتیجه آزمون دوم نشان میدهد که زمان پردازش جملات مرکب حاوی زمانهای نسبی مختلف تفاوت معنیدار با هم ندارد. به عبارت دیگر، با مرکب شدن نوع جمله تفاوتهای معنیداری که در آزمون (1) قابل مشاهده بود ازبین رفته است. این نکته نشان میدهد که متغیر نوع جمله نسبت به متغیر زمان دستوری فعل تاثیر بیشتری بر بار شناختی ذهن دارد. در این دو آزمون متغیر جنسیت آزمودنیها بیاثر شناخته شده است. یافتهها را میتوان در آموزش زبان فارسی، تدوین کتاب و تهیه مواد آموزشی مدنظر قرار داد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.