حکمرانی مطلوب در اندیشه های اخلاق گرایانه افلاطون و فارابی
افلاطون و فارابی به عنوان دو نماینده جریان فکری عقلگرا و ایدهآلگرا در یونان باستان و اسلام به شمار میآیند که رویکردهای اخلاقی در تفکرات آن ها برجسته است. اندیشههای اخلاقگرایانه آنان صبغه سیاسی و اجتماعی بارزی دارد که پژوهش حاضر به بررسی حکمرانی مطلوب در نزد این دو متفکر میپردازد.
پژوهش حاضر از حیث نوع، نظری و روش آن، توصیفی تحلیلی است که با استفاده از منابع کتابخانهای انجام مییابد.
در نگارش این مقاله، ضمن رعایت اصالت متون، اصول اخلاقی صداقت و امانتداری مورد توجه بوده است.
حکمرانی مطلوب در اندیشه اخلاقگرایانه افلاطون به دنبال برقراری عدالت، حاکمیت قانون و برکشیدن فیلسوفشاه در راس هرم نظام سیاسی است. از این جهت عدالت در اندیشه افلاطون به معنای اعتدال و هماهنگی میان قوای جامعه و قرارگرفتن هر فردی در جای خاصی است که در نظام سیاسی برای وی در نظر گرفته شده است؛ اما در دیدگاه فارابی، قانون و عدالت مبنای شرعی پیدا میکند و فقیه حاکم جای فیلسوفشاه را میگیرد. اجرای احکام شریعت، اصل اساسی در نظام سیاسی و اجتماعی مورد نظر فارابی است که با خوانشی عقلانی از منظر عقل یونانی صورت میگیرد.
نظام حکمرانی مطلوب در آرای اخلاقی افلاطون به سختی میتواند قابلیت اجراشدن داشته باشد، زیرا نیازمند فرا روی از واقعیات جامعه و بناساختن نظام سیاسی به دست فیلسوفشاه است، اما مزیت حکمرانی مورد نظر افلاطون آن است که عدالت، قانون و اعتدال در جامعه را اموری عقلانی و قابل حک و اصلاح میداند. این میراث پشتوانه اندیشه عدالتخواهی در سدههای بعدی در غرب شد. اما در آرای فارابی، سویه واقعگرایانه بیشتری دیده میشود که میتواند اعتدال را در الگوی حکمرانی اسلامی بر مبنای تعادل عقل و شرع بنا نهد. بنابراین نظام اندیشه فارابی، بر مبنای فقیه حاکم هم قابلیت عملیاتی دارد و هم بر پایه قواعد اخلاقی، از جمله اصل عدالت و قانون شرع، ساخته میشود.
حکمرانی مطلوب ، اخلاق ، افلاطون ، فارابی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.