بافت موقعیتی و کارکردهای تاریخ سیستان بر اساس نظریه هلیدی
تاریخ سیستان متنی از نیمه قرن پنجم است که از نظر سبک نگارش به نثر مرسل و به دست مولفی ناشناس نگاشته شده است. هلیدی متن را دارای عناصر فرانقشی، زمینه و بافت موقعیتی و دربرگیرنده معانی تجربی، عاملان گفتمان و شیوه گفتمان می داند و معتقد است که متن باید دارای آغاز، میانه و انجام یا بافتار باشد. وی برای زبان کارکردها و نقش های هفتگانه تعاملی، تخیلی، ابزاری، اکتشافی، نظارتی، اطلاعرسانی (اظهاری) و عاطفی را در نظر گرفته است. هدف اصلی این پژوهش، مشخص کردن قابلیت این نظریه برای تحلیل تاریخ سیستان و نشان دادن عوامل فرانقشی و کارکرد های این متن است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی، به خوانشی نقش گرایانه از تاریخ سیستان، بر اساس نظریه هلیدی، پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که گفتمان آیینی دینی نگارنده تاریخ سیستان، عاملان اسطور های و فراواقعیتگرای متن و شیوه گفتمان مبتنی بر پیونددادن تاریخ و اسطوره که با تطبیق های شگرف فرهنگ ایرانی و سامی (کیومرث=آدم ع) و اندیشه برابری اجتماعی و شعوبی گری، پردازش شده اند، بافت موقعیتی و بخش های نانوشته این متن را می سازند. در نتیجه، این متن گزارشی، بافت موقعیتی و بافتار دارد و در کارکردهایش، کارکرد تخیلی و عاطفی در بیان شگفتی های سیستان و ارزشمندی آن دیده می شود، ولی نقش های اطلاع رسانی (توصیف ها) و ترغیبی زبان به ترتیب دارای بیشترین نمود هستند و کارکرد تعاملی (گفت وگوها) دارای کمترین نمود نسبت به دیگر کارکردها و نقش های زبان است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.