نقد نگاه اسطوره ای در شعر مهدی اخوان ثالث
اخوان ثالث را نمی توان بیرون از هندسه ای که جهان اسطوره ای برای او ترسیم می کند، تصور کرد. آن اندازه ای که اندیشه ی اسطوره ای اسباب آشنایی زدایی ها و فرم را در شعر او بنیاد نهاده است، به همان میزان نیز پی ریز آن نقاط آسیب زایی شده که از آن دریچه می توان با ذهنیت و زبان شاعر روشن فکر های ایرانی، نقبی به سوی امتناع تعقل مدرن زد. اخوان در شاهکار های خود، زمستان، آخر شاهنامه و از این اوستا، به منطقه ای از ساحت اندیشه ی اسطوره ای پای نهاده که باستان گرایی و موسیقی، قدیس پنداری و اهریمن سازی، غم گذشته و گریه بر ربع و اطلال و دمن، آن هم در عصر آه و آهن و آهک زنده، راه را بر هر تجربه ی تاریخ هم زمانی ای مسدود کرده است. نگارنده در این جستار، با عطف نظر به اندیشمندان عصر روشنگری، سعیش بر آن بوده که با پیش کشیدن نمونه هایی عینی، میراث هنری اخوان ثالث را ازمنظری آسیب شناسانه در پرتو تفکر اسطوره ای، با مخاطب خویش به بحث و تحلیل بگذارد.
آسیب شناسی ، اخوان ثالث ، ادبیات معاصر ، اسطوره ، تاریخ ، روشنگری.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.