تحلیل افتراق توسعه اقتصادی قدرت های نوظهور اقتصادی (بریکس)، با نظریه روستو
در سال های اخیر، جامعه بین المللی شاهد قدرت یابی قدرت های نوظهور اقتصادی (بریکس) در جهان است. روستو کوشیده است تا ترتیب زنجیره ای مراحل تاریخ اقتصادی به دست دهد. در نظریه توسعه اقتصادی روستو هر کشوری که این مراحل را با موفقیت گذرانده باشد به توسعه دست یافته است و برعکس کشورهای عقب مانده نیز ناچار هستند تا با گذر از این مراحل خود را به مرحله توسعه برسانند. مسیله اساسی مقاله این است که راهبرد توسعه قدرت های نوظهور اقتصادی (بریکس) تا چه میزان منطبق بر رویکرد و مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو استوار است؟ فرضیه اصلی پژوهش در پاسخ به این سوال است که راهبرد توسعه قدرت های نوظهور اقتصادی (بریکس) در ارتباط با مسایلی نظیر استفاده از فرصت های اقتصادی _ سیاسی خارجی و افزایش مبادلات تجاری در انطباق با نظریه رشد اقتصادی غرب گرایانه خطی روستو قرار نداشته لیکن در حوزه بهره برداری از منابع داخلی، همسویی شاخص های اقتصادی و انسانی به کاهش وابستگی و نفوذ اقتصادی _ سیاسی در امور جهانی در قالب فرایند توسعه اقتصادی انسانی در تباین نسبی با اصول حاکم بر نظریه روستو استوار می باشد. این پژوهش با شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی_توصیفی مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.