تاثیر تدریس مساله محور از طریق یادگیری معکوس بر توانایی سبک های حل مساله ی یادگیری دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد
با توجه به مشکلات روشهای سنتی تدریس در آماده نمودن حرفهای دانشجویان علوم پزشکی و نیاز مبرم این گروه به بروزرسانی دانش خود، باید شیوههای آموزشی را برگزید که قادر به تقویت قدرت استدلال، قضاوت و تصمیمگیری دانشجویان باشد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر تدریس مسالهمحور از طریق یادگیری معکوس بر توانایی سبکهای حل مسالهی یادگیری آنان انجام شد.
روشها:
این پژوهش یک مطالعهی شبهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون است. جامعه آماری فراگیران رشته های علوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد بودند. طی 14 دوره در دو گروه کنترل و آزمایش در مرکز آموزشهای تخصصی کوتاه مدت علاءالدین مشهد (آموزش زبان) اجرا شد. شرکتکنندگان تعداد 120 نفر بهصورت در دسترس با جایگزینی تصادفی بودند. به منظور جمعآوری دادهها، ابتدا پرسشنامهی برگرفته از مطالعات دیگر بهعنوان پیشآزمون روی دو گروه اجرا شد. در گروه کنترل نحوهی آموزش به شیوهی سنتی و مرسوم بود. در گروه آزمایش دانشجویان تحت آموزش معکوس مبتنی بر رویکرد تدریس مسالهمحور قرار گرفتند. تاثیر این شیوهی تدریس با مقایسهی نمرات پسآزمون دو گروه بررسی شد. تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی به دست آمد.
میانگین و انحراف معیار در پیشآزمون سبکهای حلمسالهی سازنده به ترتیب 05/5±62/15 و در غیرسازنده 61/1±78/20 به دست آمد. در حالی که پسآزمون در سازنده 86/5±16/17 و در غیرسازنده 44/2±86/21 در گروه کنترل مشخص گردید. همان موارد در گروه آزمایش برای پیشآزمون سازنده 95/2±66/12 و برای غیرسازنده 91/0±76/19 بود که در پسآزمون سازنده به 59/6±68/18 و غیرسازنده به 81/2±4/22 تغییر یافت.
نتیجهگیری:
یادگیری به این شیوهی تدریس، یکی از نیازهای اساسی آموزش امروزی در همه سطوح است. با توجه به مزایایی چون تقویت تفکر تحلیلی و انتقادی، خلاقیت، اطمینان در اتخاذ تصمیم و حل مساله، این روش تدریس میتواند بهعنوان روشی مکمل در کنار آموزشهای سنتی مورد استفاده قرار گیرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.