بازکاوی یک مساله، در دو مکتب ادبی، هنری و فکری: تحلیل شر از دیدگاه مولوی و شکسپیر (مطالعه ی موردی: داستان موسی و خضر و نمایشنامه ی مکبث)
موضوع «شر» از مهم ترین مباحث الهیات و فرهنگ بوده و در ادبیات ملت های گوناگون در شیوه ها و شگردهای متفاوت ظهور یافته است. آثار مولوی، به عنوان یکی از بزرگ ترین ادیبان و متفکران قرون میانه ی اسلامی و شکسپیر، شاعر و نویسنده ی بزرگ رنسانس، سویه های هنری خاصی به این امر الهیاتی بخشیده اند که مستعد تحلیل و مقایسه، به ویژه از منظر بوطیقایی تمثیل پردازی و نمادشناسی در بستر روایت است. تفاوت در خاستگاه های فرهنگی، تاریخی و دینی میان این دو اندیشمند، بالطبع در شگردهای آن ها، در مفهوم پردازی های مختلف موثر بوده و در آثارشان نمود یافته است. کاسیرر در «فلسفه ی صورت های سمبلیک»، صور ماتقدم شناخت کانتی را وارد عرصه ی تحلیل فرهنگ انسانی کرده و با استفاده از تاریخ گرایی هگلی، دست به تدوین گونه ای تاریخ شناخت می زند که از اسطوره آغاز شده و به اشکال متعالی تر شناخت دینی، عرفانی، هنری و علمی می رسد. از نظر او، نمادشناسی، تنها نقشه ی راه برای مطالعات فرهنگ است. در این میان، مطالعات تطبیقی زمینه ی باروری است که می توان در آن از چهارچوب نظری کاسیرر یاری گرفت. روش پژوهش حاضر، توصیفی - تحلیلی است و بر پایه ی نظریه ی «اشکال سمبلیک شناخت» کاسیرر، فرایند تحقیق پیش می رود. همچنین با بهره گیری از نظریه ی او درباره ی تحلیل سازه های نمادین در قالب ساخت های روایی، چگونگی به کارگیری شگردهای تمثیل و تراژدی در مفهوم پردازی شر در داستان های موسی و خضر و مکبث نشان داده می شود.
صورت های نمادین ، روایت شر ، مولوی ، شکسپیر
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.