پارادایم حاکم بر اندیشه اشعری در مولفه اعجاز
یکی از مسایل دانش کلام اسلامی بررسی ماهیت و چیستی کلام الهی است و راجع به این مقوله از قرن دوم هجری نظریاتی توسط متکلمان اسلامی شکل گرفته است. یکی از نظریات مطرح در این حوزه را متکلمانی مطرح کردند که با الگوگیری از فلسفه افلاطونی و ایده عالم مثال، برای کلام الهی جنبه ای مثالی و خارج از عالم ماده در نظر گرفته اند. این تبیین فلسفی پس از نظریه پردازی هایی که معتزله از آن ارایه دادند درنهایت در قرن چهارم توسط ابوالحسن اشعری تایید و در مقوله فرعی بحث کلام الهی؛ یعنی اعجاز، به نظریه کلام نفسی بدل شد.این جستار بر طبق مبانی تاریخ علم و اندیشه درصدد بررسی تاریخی زمینه های شکل گیری، سیر تحول و تطور اندیشه کلام نفسی به عنوان اندیشه ای فلسفی است. روش پژوهش بر اساس الگوی پارادایمی توماس کوهن است و نتیجه حاصل از آن نشان دهنده این مطلب است که متکلمان معتزلی پس از آشنایی با الگو های تفکر افلاطونی با به کارگیری آن ها، تبیینی فلسفی از وجود مثالی قرآن کریم ارایه کردند تا اینکه ابوالحسن اشعری در پارادایمی ویژه، خوانش های دینی از فلسفه افلاطونی را به کار بست و در تقابل پارادایمی اهل حدیث و اهل کلام، به نظریه کلام نفسی در اعجاز قرآن کریم دست یافت.
کلام الهی ، اعجاز قرآن ، اشاعره ، کلام نفسی ، مثل افلاطونی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.