کارکرد تمثیل در انتقال مفاهیم مبتنی بر حکمت و اندرز در داستان های کودکانه دهه هشتاد
در ادبیات و به ویژه در ادبیات کودک و نوجوان، تمثیل، جایگاه ویژه ای دارد. بن مایه تمثیل، همان حکایت است؛ اما در تمثیل، شخصیت های داستان در جایگاه خود ایفای نقش نمی کنند؛ بلکه هر شخصیت، یک قشر خاص در جامعه یا فردی معین را نمایندگی می کند. در داستان های تمثیلی، یک نکته آموزنده و تعلیمی، با به کار گرفتن زبان مثال عنوان می شود و با این شیوه، مخاطب، احساس نمی کند که از جایگاهی بالاتر یا حتی برابر، مورد خطاب مستقیم و پند و اندرز از روبرو قرار گرفته و علاوه بر این ، مفاهیم مورد نظر نویسنده، توسط مخاطب، بهتر درک می شود. اگرچه ظاهر تمثیل، ساده و گاهی بچگانه به نظر می رسد، اما از نظر معنا، بسیار عمیق و قابل تامل است. این شیوه به ویژه در مورد ادبیات کودک و نوجوان بسیار کاربردی و تاثیرگذار است. کودکان با داستان های تمثیلی، به ویژه، از نوع فابل، ارتباط بهتری برقرار می کنند و مفاهیم برای آنان قابل درک و لذت بخش می شود. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای، کارکرد تمثیل در تعدادی از داستان های کودکانه دهه هشتاد برای انتقال مفاهیم حکمت و اندرز مورد کنکاش قرار گرفته است و هر اثر از نقطه نظر نحوه پردازش داستان، تمثیلی بودن یا نبودن و اشتمال بر اندرزها و نکات حکمی، اخلاقی، معنوی یا اجتماعی بررسی شده است. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که استفاده از انواع تمثیل و به ویژه گونه فابل، می تواند منجر به آفرینش اثری تعلیمی و مبتنی بر اندرز و حکمت باشد و کاربرد تمثیل، موجبات ایجاد فضایی لذت بخش و سرگرم کننده را در داستان فراهم می آورد.
تمثیل ، ادبیات کودک و نوجوان ، دهه هشتاد ، حکمت ، اخلاق
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.