بررسی تحلیلی - انتقادی در رویکرد و نحوه کنش ورزی آیت الله اکبرهاشمی رفسنجانی در باب تحزب و مردم سالاری
در این مقاله با استفاده از آرای نیکوس پولانزاس در قالب چارچوب نظری مارکسیست ساختارگرا و نسبت بین چارچوب های قدرت و کنش ورزی سیاسی، مساله نسبت میان مردم سالاری و تحزب در نگرش و عملکرد هاشمی رفنسجانی رفسنجانی از مبارزین سیاسی قبل از انقلاب و از حاکمان بعد از انقلاب با رویکردی تحلیلی- انتقادی بررسی می شود و به این سوال نیز پرداخته می شود رویکرد و کنش ورزی هاشمی رفنسجانی رفسنجانی در دو مقطع بودن در سطح اول قدرت رسمی کشور و سطح غیررسمی قدرت به چه نحوی تحلیل می گردد؟ فرضیه اصلی تحقیق آن است که اساسا هاشمی رفنسجانی رفسنجانی به عنوان یک کنش گر سیاسی متعلق به بلوک قدرت در نظام سیاسی پساانقلاب، دو نوع کنش ورزی در رابطه با احزاب و مردم سالاری را از خود بروز داده است. در مقطعی که وی در سطح اول قدرت رسمی کشور بوده است به دلیل برآورده سازی منافع طبقه مسلط انقلابی، زمینه های تحزب و فراهم آوری مردم سالاری در کشور را محدود کرده است و در زمانی که به دلایل سیاسی و ایدیولوژیک در بیرون از قدرت رسمی قرار داشته است تلاش کرده است تا با حمایت از فرایند تحزب و گسترش زمینه های مردم سالاری، بر طبقه مسلط و بلوک قدرت رسمی کشور تاثیرگذار باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.