گذار از رویکرد کارکردگرا در فلسفه ذهن به رویکرد بدن مند
رویکرد «کارکردگرا» رویکردی معیار در دهه های اخیر در فلسفه ذهن و علوم شناختی است که با الهام از علوم کامپیوتر و در مقابل انتقادهای وارد بر نظریات پیشین شکل گرفت و مغز را سامانه پردازشگری می داند که دادههای حاصل از اشیاء و رویدادها را دریافت و به کمک مفاهیم پیشینی ذهن انسان، آنها را در قالب علایم و نمادهایی با کارکرد بازنمایانه ترجمه و ذخیره می کند؛ اما این رویکرد به لحاظ فلسفی با مشکلاتی همچون توجیه معناداری مفاهیم روبه روست. این مقاله با نگاهی تحلیلی می کوشد رویکرد «بدن مند» را به عنوان رویکردی جایگزین ناظر به حل این مشکلات ارایه کند.نگاه بدن مند، مشکلات کارکردگرایی را ناشی از نگاه ماشینوار، منفعل و فرمان بر آن به بدن می داند و به جای آن، ذهن بدن مند را با سه جزء معرفی می کند: 1. سامانه «ادراکی-حرکتی» که به نوعی حضور مابازایی از اشیای خارجی را در ذهن معنادار می سازد؛ 2. سامانه «مفهوم سازی» که اطلاعات حاصل از سامانه ادراکی-حرکتی را به هم مرتبط و متحد می سازد. 3. فرایند «ساخت استعاره» هایی که حاصل سامانه مفهومسازی هستند و در زبان روزمره، فرازبان و مفاهیم ریاضی به وفور دیده میشوند. این سه فرایند شناختی ذهن ما اغلب ناآگاهانه اند. نشان داده ایم که نگاه بدن مند به ذهن، آن را به مغز فرو نمی کاهد، بدن را صرفا سخت افزاری فرمان بر و مغز را فرمانده و پردازشگر داده های ادراکی نمی بیند و مفاهیم را هم نه بازنماییهای نمادین از جهان بلکه شبیه سازهایی ذهنی از کیفیات حاصل از «تعامل بدن با جهان» می بیند. انسان (با تمام جنبه های وجودیاش) موجودی «در جهان» است و به عنوان «بخشی از جهان» با پیرامون خود در تعامل است و شکل گیری هر معنایی در ذهن محصول همین تعامل است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.