جستجوی معنا برای زندگی؛ نگرشی روان شناسانه یا کنکاش فیلسوفانه
کنکاش در حوزه معنای زندگی، امروزه به عنوان یکی از مسایل مشترک حوزه روان شناسی و فلسفه مورد اقبال قرار گرفته است. در تحلیل های روان شناختی، معنا در زندگی یک کیفیت روان شناختی مثبت و مطلوب قلمداد شده و در ارتباط با محرک، ارتباط و فهم شخص مورد ارزیابی قرار می گیرد، هرچند در نهایت نگاه فردمحورانه به معناداری زندگی هیچ گونه پاسخ جامعی برای پرسش از چیستی معنای زندگی ارایه نمی دهد. فلسفه نیز با رویکرد یافتن پاسخ های کلی و همه گیر تلاش دارد با قراردادن بنیادهای متافیزیکی، اصولی بنیادین را برای معنای زندگی تعریف کند. از همین روی تلاش داشته با نظریه های طبیعت گرایانه و فراطبیعت گرایانه پاسخی جامع به معنای زندگی ارایه دهد، هرچند در این مسیر انتقاداتی اساسی به آن وارد شده است.
در این مطالعه تطبیقی با بهره گیری از روش توصیفی -تحلیلی به بررسی نقاط اشتراک و افتراق نگاه دو حوزه روانشناسی و فلسفه در عرصه معنای زندگی پرداخته شده است.
ملاحظات اخلاقی:
اصول اخلاقی مطالعه نظری و کتابخانه ای شامل صداقت و امانتداری در ارجاع به منابع در این تحقیق لحاظ شده است.
بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت: اولا معنا اساسا چیزی ماتقدم است، بنابراین در تحلیل معنای زندگی می بایست به سرچشمه زندگی توجه داشت؛ ثانیا نگاه روان شناسانه به معنای زندگی به نوعی فروکاست معنا از امری عام به امری شخصی سازی شده است؛ ثالثا بازگشت به نگاه فلسفی برای معنای زندگی می تواند زمینه ساز جلوگیری از پوچ گرایی عام در زندگی شود.
تحلیل و تفسیر پرسش چیستی معنای زندگی از روزنه نگاه روان شناسانه و فلسفی و ایجاد تقابلی ساختاری و تاریخی میان این دو حوزه معرفتی راه را برای یافتن پاسخ هایی نوین در این مساله هموار می نماید.
معنا ، زندگی ، روان شناسی ، فلسفه
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.