بررسی میزان انطباق تفسیرهای نهج البلاغه با مراحل معناسازی در نظریه آمیختگی مفهومی
استعاره مفهومی از مهمترین مفاهیم معناشناختی موجود در کتاب دینی گرانبهایی مانند نهج البلاغه محسوب می شود، اما فهم استعاره نمی تواند همه جوانب معناشناختی را آشکار سازد. در برخی فرازها، تحلیل استعاره های مفهومی نمی تواند از حد خاصی فراتر رود و محدود شدن به استعاره های مفهومی باعث پوشیده ماندن بخش عمده ای از مفاهیم می شود. در پژوهش حاضر، به بررسی وجود یا عدم انطباق تفسیرهای موجود از نهج البلاغه با مراحل معناسازی و چارچوب های نظریه آمیختگی مفهومی (فوکونیه و ترنر، 2002، 1998) پرداخته می شود. این پژوهش از نوع توصیفی و روش آن تحلیل محتوا است. از حجم حکمت های نهج البلاغه به روش نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده و با تخمین شخصی برآورد حجم نمونه حدود ده درصد به عنوان حجم نمونه مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد که در حکمت های مورد بررسی از تمام انواع آمیختگی مفهومی استفاده شده است و با بکارگیری سه مرحله ترکیب، تکمیل سازی و گسترش در این حکمت ها می توان به معنایی نوپدید دست یافت که هدف کلی آن خلق مقیاسی در سطح انسان است تا از این طریق مفاهیم ربوبی برای او قابل درک شوند. در بیشتر نمونه های ارایه شده استفاده از توانایی خلاق بشری برای بیان مفاهیم انتزاعی از طریق مفاهیم عینی و ملموس در فضاهای مختلف کاملا روشن است. در ترجمه ها و شرح های نهج البلاغه نیز شکل گیری فضاهای آمیخته متفاوت در ذهن مفسران و مترجمان مختلف قابل مشاهده است. شاید با بررسی ترجمه های مختلف بتوان گفت که گوناگونی بسیار زیاد ترجمه ها و شرح ها نتیجه فضاهای گوناگونی است که در ذهن مفسران و مترجمان مختلف ایجادشده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.