خوانش هفت خان و هفت رزم اثر زهره پریرخ و نیلوفر میر محمدی، بر اساس نظریه ی اقتباس لیندا هاچن
اقتباس از داستان های شاهنامه در ادبیات کودک و نوجوان بسیار پرکاربرد است. از حیث کیفی جز معدودی از آثار شاخص، عمده ی آثار بدون خلاقیت و نوآوری، سطحی، ضعیف و تنها شامل خلاصه نویسی و ساده نویسی پیش متن است اما در این بین آثاری هم پیدا می شوند که خلاقانه و متفاوتند. هفت خان و هفت رزم اثر زهره پریرخ یکی از این آثار است. در این پژوهش تلاش کردیم بر اساس نظریات جدید لیندا هاچن نظریه پرداز پسامدرن در زمینه اقتباس این اثر را مورد بررسی قرار دهیم و معیارهای هاچن در اقتباس را در این اثر جستجو کنیم تا دریابیم این اثر اقتباسی در کدام دسته از تعاریف اقتباس از نظر هاچن جای می گیرد و با چه شیوه ای مخاطب را درگیر و جذب می کند و آیا با توجه به معیارهای نظریه ی هاچن این اثر را می توان اثری مناسب در زمینه ی اقتباس دانست یا خیر. با بررسی های انجام شده، این نتیجه حاصل شد که در اقتباس انجام گرفته، انتقال و جابجایی آشکار هم در نوع ادبی و هم در رسانه اتفاق افتاده است. همچنین به نوعی تفسیر و آفرینش مجدد در اثر صورت گرفته است. بیشترین درجه ی جذب و درگیر شدن، حرکت از متن کلامی (گفتن) به سوی تصویر(نشان دادن) بوده است. این اثر بر اساس نظریه ی اقتباس هاچن اثری مورد قبول در زمینه ی تغییر رسانه از متن به تصویر ارزیابی شد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.